این روزها خیلی وقت آزاد کم دارم، در طول هفته، شبها مینویسم، بنابراین اگه یه کم آشفته است، ببخشید.
معمولا همه وارد این بحث که میشوند، سریع میگویند خب، ولایت فقیه مورد قبول همه فقهای شیعه هست، در مورد حدودش با هم اختلاف دارند، اون هم هر کسی از مرجع خودش تقلید کنه، خداحافظ! این که نشد کار، با این حرف مشکلی حل نمیشه. اولا که گفتن این حرف، مثل اینه که بگیم هم ما، هم ارسطو به "عناصر" عقیده داریم، ما به جدول تناوبی عناصر عقیده داریم، ارسطو هم به عناصر اربعه! این که فقط شباهت اسمی و یه شباهت گنگ مفهومی شد! از اون گذشته، عملا داریم می بینیم چقدر مشکل زاده میشه، بالاخره یکی مرجع تقلیدش میگه فلان مسئله اجتماعی فلان، اون یکی میگه بهمان، و نمیشه که هر دو کار خودشون رو انجام بدن همزمان، باید یه راه تشخیصی این وسط باشه یا نه؟ یا باید به جون هم بیفتند مردم؟
و منطقی تر، اساسا این اصل تقلید اگه یه اصل عقلیه، که خب، در موردش صحبت میکنم، ولی اگه یه اصل نقلیه، نمیشه که از طریق یه نفر دیگه بهش اعتماد کرد. باید حدود اعتماد به این فقیه رو ما روشن کنیم، نه که خودش روشن کنه!
یه عده ولایت فقیه رو به همه وجهه های زندگی تسری میدن، یه عده میگن ولایت فقیه فقط در مورد امور حسبیه است. من در اینجا ریشه رو هدف میگیرم، همه اقلا قبول دارند که فقیه در مورد احکام شخصی ولایت داره و مردم باید تقلید کنند. وقتی توضیحم رو در مورد تقلید، از نوع بنیادیش بدم، دیگه تکلیف بقیه ماجرا روشن میشه از نظرم.
بنابراین، من بحثم رو عمومی تر شروع میکنم. اولین مسئله ای که همه به نظر میاد قبول دارند، و اون تشخیص احکام اولیه ای مثل نماز و روزه و زکات و ...، در این زمینه ها چگونه میشود به فقیه اعتماد کرد، باقی مطالب مورد بحث، مثل حکومت و ... خودش حله.
در طول این متن، هر جا لغت "فقه" رو به کار میبرم، به عنوان اصطلاحیه که به تشخیص احکام از منابع مذهبی گفته میشه. و فقیه، کسیه که در این زمینه متخصصه.
1- معمولا سه حدیث مشهور در زمینه ولایت فقیه ذکر میشه، من این سه تا رو میگذارم، ولی احادیث دیگری هستند که به این شدت نیستند، میتونید خودتون بخونید، احتمالا جامع ترین منبع، کتاب "دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية" آقای منتظری هستش (که زمان مرحوم امام چاپ شده و آقای خامنه ای لوح تقدیر بهترین (یادم نیست چی) رو دادند اون سال بهشون به عنوان رئیس جمهور وقت) که میتونین از
اینجا دانلود کنین. مهم جامع بودن همه احادیث در این زمینه است.
1-1- رواه الصدوق في كتاب كمال الدين، عن محمد بن محمد بن عصام الكليني ، قال : حدثنا محمد بن يعقوب الكليني ، عن اسحاق بن يعقوب، قال : سألت محمد بن عثمان العمري أن يوصل لي كتابا قد سألت فيه عن مسائل أشكلت علي ، فورد التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان (ع)، و فيه : "و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا، فانهم حجتي عليكم، و أنا حجة الله عليهم" و رواه الشيخ أيضا في الغيبة بسنده عن الكليني . و رواه الطبرسي في آخر الاحتجاج أيضا عنه .
كمال الدين 483/، باب ذكر التوقيعات ...، الحديث 4، و الوسائل 101/18، الباب 11 من أبواب صفات القاضي ، الحديث 9.
در مورد این حدیث، توصیه میکنم بحث سند حدیث رو بخونید در کتاب.
1-2- روي الكليني عن محمد بن يحيي، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن عيسي، عن صفوان بن يحيي، عن داود بن الحصين، عن عمرو بن حنظلة، قال : "سألت أبا عبدالله (ع) عن رجلين من أصحابنا بينهما منازعة في دين أو ميراث، فتحاكما الي السلطان أو الي القضاة ; أيحل ذلك ؟ فقال : من تحاكم اليهم في حق أو باطل فانما تحاكم الي الطاغوت، و مايحكم له فانما يأخذ سحتا و ان كان حقا ثابتا له، لانه أخذه بحكم الطاغوت و قدأمر الله أن يكفر به، قال الله - تعالي - : "يريدون أن يتحاكموا الي الطاغوت و قدأمروا أن يكفروا به ." قلت : فكيف يصنعان ؟ قال : ينظران (الي) من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف أحكامنا، فليرضوا به حكما فاني قدجعلته عليكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فانما استخف بحكم الله، و علينا رد، و الراد علينا الراد علي الله، و هو علي حد الشرك بالله."
اصول الكافي 67/1، باب اختلاف الحديث، الحديث 10; و الفروع منه 412/7، باب كراهية الارتفاع الي قضاة الجور من كتاب القضاء، الحديث 5; و الوسائل 98/18، الباب 11 من أبواب صفات القاضي ،الحديث 1.
1-3- في التفسير المنسوب الي الامام العسكري - عليه السلام - : "فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا علي هواه مطيعا لامر مولاه فللعوام أن يقلدوه، و ذلك لايكون الا بعض فقهاء الشيعة لاجميعهم."
الوسائل 95/18، الباب 10 من أبواب صفات القاضي ، الحديث 20.
در مورد این بخش از حدیث که نقل کرده ام، حتما متن کامل حدیث را با ترجمه کامل،
اینجا بخوانید. خیلی جالبه که حضرت میگن که این در همه فقهای شیعه وجود نداره. خیلی خیلی جالبه.
2- برای ادامه بحث، قبل از اینکه سیر عقلی و منطقی مطلب مورد بحثم رو بگم، چند نکته رو میخوام در مورد این احادیث بگم.
2-1- در حدیث اول، امام زمان (عج) لغت "رواة حدیثنا" رو به کار برده اند، یعنی این خیلی مهم است و تأکید دارند حضرت در انتساب این مسئله به خودشون. یعنی آنچه که شأنیت به فقیه میده، استناد فقیه هستش به امام معصوم، نه نظر شخصی خودش. و این وجه از فقیه هستش که "حجت" قرار میگیره بر ما، و امام "حجت" هستند بر فقیه. این "حجیت" خیلی مهمه، خیلی.
2-2- امام بعد از اینکه همه خصوصیات این آدم که باید قاضی قرار بگیره رو مفصل ذکر میکنند، باز هم تأکید میکنند که در صورتی که به "حکم ائمه" حکم کرد، رد حکمش غلطه، این خیلی نکته مهمیه که غالبا مثل نقل و نبات از حرف می اندازند. هر کسی که تئوری ای در مورد ولایت فقیه میخواد بده، باید قطعا در تئوریش، راهی که مردم میتوانند از طریق اون، اطمینان حاصل کنند که این حکم فقیه، حکم خدا هست یا نه. در واقع، کسی که بگه خب، فقیه رو انتخاب میکنیم، دیگه باقیش به ما ربطی نداره، علنا داره خلاف فرمان امام عمل میکنه.
2-3- هر کسی که متن کامل این حدیث رو بخونه، دیگه نیازی نداره که باز این نکات رو تکرار کنم، کاملا حرف حضرت صادق(ع) روشنه.
3- یک مسئله کاملا مهم، کاملا منطقی و عقلانی، و در ضمن مورد قبول همه علمای شیعه، مسئله تفکیک "حکم"، و "تشخیص مصداق" هستش. تفاوت این دو چیه؟
3-1- حکم یه مسئله ایه که به صورت عمومی، بدون تعیین مصداقش بیان میشه، مثلا گفته میشه که خون نجسه.
3-2- تشخیص مصداق، تشخیص مصداق اون حکمه، در یه مورد خاص، مثلا این لیوانی که جلوی منه، و توش یه مایع قرمز رنگه، آیا خونه؟ یا آب آلبالوه؟
4- تفکیک این دو مطلب، از همدیگه خیلی مهمه. اگر کسی یک فقیه شیعه رو در موضع فقاهت قبول داره، میپذیره که اون فقیه، تمام تلاش خودش رو کرده، و در نهایت به این نتیجه رسیده که آبی که حجمش فلان قدر باشه، آب کر محسوب میشه و پاک کننده است. اینکه حالا آیا ماشین لباسشویی خونه ما، پاک کننده هست یا نه، دیگه یه عامل جدید توش وارد میشه، اونم اینه که این ماشین لباسشویی، آیا در حال شستن، هیچوقت لباسها رو به آب کر وصل میکنه، یا نه؟ این مسئله، دیگه در حیطه "فقه" به معنی اصطلاحیش نیست. یعنی ممکنه که یه فقیهی، ماشین لباسشویی خونه شون رو طراحی کرده باشه، ولی دیگه وقتی میگی این ماشین لباسشویی پاک کننده است، حرفش دو بخش داره. برای پذیرش تمام حرفش، نه تنها در مورد بخش اولش، در مورد بخش دومش هم باید اعتماد باشه، یعنی نه تنها باید فرد "فقیه" باشه، باید در زمینه تشخیص میزان آب وصل شده به مجموعه لباس ها هم "متخصص" باشه. تفکیک این دو شأن از هم خیلی مهمه.
اصلی ترین و جامع ترین احادیث باب تقلید، همینها بودند که ذکر کردم، و کاملا روشنه که اصلا و به هیچ وجه، صرف تشخیص مصداق هیچ کسی حجیت نداره، چیزی که با توجه به حکم عقل، جز این هم از امام معصوم انتظار نمی رفت.
5- پس بنابراین، در هر زمینه ای از زمینه های مختلف دنیای امروز، وقتی یک فقیه حرف میزند و نظری میدهد، نظرش از دو بخش تشکیل شده، یکی حکم شرعی، دیگری تشخیص مصداق امروزیش، پذیرش بخش اول، برای کسی که "فقاهت" فقیه را میپذیرد، لازم، و پذیرش بخش دوم، کاملا وابسته به این است که آیا تخصص این "فقیه" در آن زمینه، قابل اطمینان است، یا آنکه راههای مطمئن تری برای این تخصص وجود دارد. در این مورد، مفصلا در بخش بعد ولایت فقیه خواهم نوشت.
5-1- بنابراین خیلی روشنه که چرا نمیشه خیلی راحت بسیاری از احکام رو بگیم که ما از فقیه تقلید میکنیم و دیگه به گردن ما نیست، و فقیه هم اگه اشتباه کرده باشه به گردنش نیست. اساسا قسمت دوم این ماجرا، تخصص و تأمل خاص خودش رو می طلبه. فقیهی که میگه تست ژنتیک قبل از به دنیا آمدن کودکان حلاله یا حرام، واقعا میدونه اونطوری که بچه های رشته ژنتیک میدونند که این دقیقا مستلزم چه چیزهاییه؟ یا فقیهی که میگه شرکت در فلان برنامه اجتماعی حرامه، دقیقا میدونه که اون برنامه مستلزم چه چیزهایی هست؟ این خیلی مهمه، خیلی. اگه کسی واقعا میتونه اطمینان کنه، به اطلاعاتی که یه فقیه، از طریق پرس و جو به دست میاره، خب، اطمینان کنه، ولی اگه میدونه که متخصص در اون زمینه خاص، کیه، و مقالاتش کجاست و ... دیگه نمیتونه شرعا برای قسمت دوم به فقیه رجوع کنه. در این زمینه و راه حلش خواهم نوشت.
6- چگونه و از چه راهی میشود اطمینان حاصل کرد، که حکم فقیه، حکم خداست، نه نظر شخصی خود او؟ جواب خیلی ساده است، در صورتی که در سیستم ایجاد فقاهت، برای ما اطمینان حاصل بشه که "رقابت" حضور داره.
پس نتیجه اخلاقی ماجرا چی شد؟
- تمایز "حکم" و "تعیین مصداق" خیلی مهمه.
- در هر موقعیتی، نمیشه فقط به فقیه صرفا اعتماد کرد. نص صریح امام معصوم، شرط "فإذا حکم بحکمنا" رو داره، که باید هرکسی مد نظر داشته باشه. (در این حدیث، تعیین مصداق هم نهفته است در امر قضاوت).
- و اگر هم حکمی میاد، این حکم باید از مجموعه ای خارج شه که قابل اعتماد باشه.
- و در هر زمینه ای، بخش "تعیین مصداق"، قطعا خارج از تخصص فقیهه.
احتمالا یکی دو تا پست در زمینه مثال هایی که فقهای همین امروز خرابکاری کرده اند مینویسم، شاید هم همه رو یه جا نوشتم، در همون پست نهایی ولایت فقیه.