۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

شب یلدا، خاتمی، حافظ، و یه توصیه

خیلی لذت بردم از این قضیه تفأل به حافظ شب یلدای خاتمی.
و حافظ چقدر زیبا گفت:
ز در درآ و شبستان ما منور کن ، هوای مجلس روحانیان معطر کن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز ، پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن
و منهدم شدم وقتی که:
حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال ، بیا و خرگه خورشید را منور کن
از هرگونه مقدس کردن افراد خوشم نمی آد، ولی چه کرد حافظ با خاتمی!

راستی، خوندن ون های گشت ارشاد و آمبولانس اکیدا توصیه میشود.
ای کاش، این اهداف نزدیک بزرگ شن، ای کاش هم و غممون، تبدیل ابزار ارضای خشونت به آمبولانس باشه. یادمه تو فیلم Before Sunset یه جمله خیلی خوبش از یه کاراکتر فیلم که تو یه سازمان کمک به کشور های جهان سوم کار میکرد این مضمون رو داشت:
خیلی داوطلب ها میان، احساس میکنن میان و میخوان دنیا رو تکون بدن (و بعدش مأیوس میشن!) اینا از ایده آل ها لذت می برن نه از پروسه ولی اونهایی که واقعا دارن کار میکنن، نگران اینن که امسال مداد ها رو چطوری به بچه های دبستانی برسونن. ببین، مداد ها رو...

این بخش مقاله ون و آمبولانس رو به دوستان اصلاح طلبی هدیه میدم که هنوز از کنج افسردگی و ناسزا گفتن در نیومده، دوباره دارن جو گیر اتوپیا میشن:

یکی از مشکلات ما ایرانیان در طول تاریخ این مساله بزرگ است که پرداختن به اموری که به نظرمان کوچک می‌آید را زشت و به اصطلاح "چیپ" می‌دانیم. اگر به تاریخ نگاه کنیم به موارد زیادی از این گونه موارد بر می‌خوریم. به طور نمونه شخص اول مملکت را چون می‌انگاریم کسر شأن ایشان است که حاکم ایران بنامیم به القابی چون قبله عالم مفتخر می‌کنیم. بسیاری از شاهان چون کشور ایران را برای حکومت کوچک می‌دانستند خود را حاکم هفت اقلیم و هفت دریا می‌نامیدند. آزادی‌خواهان ما در دوره استبداد ناصری رویای دموکراسی فرانسوی می‌دیدند. روشنفکران معاصر ما نیز پس از دوم خرداد از خاتمی انتظار خلق سوییس را داشتند. همین جناب آقای احمدی‌نژاد را ببینید در حالی‌که از منجنیق فلک بر این کشور سنگ می‌بارد به جای این‌که درباره مشکلات داخلی سخن بگوید روزی خبر از برنامه برای اداره جهان می‌دهد، روز دیگر از تماس‌های تلفنی مداوم جهانیان برای مشکل‌گشایی آنها توسط خود پرده بر می‌دارد، روز دیگر فاش می‌کند که بعضی سران کشورها در صف اتحاد با ایران زنبیل گذاشته‌اند و دست آخر هم با تورم 28 درصدی به کارشناسان اقتصادی دولت دستور می‌دهد که برای بحران اقتصادی جهان نسخه بپیچند.
...
همگی از توده‌های حاشیه‌ای گرفته تا روشنفکران در مسیر حرکت اجتماع با خلق یک اتوپیا در ذهن خود انتظارات را بالا برده و با وجود همه موفقیت‌ها به سبب عدم امکان دستیابی به آرمان‌شهر موهوم خودساخته، پس از مدتی سرخورده و مایوس به کنج عزلت پناه مي‌بريم. و این سیکل معیوب سال‌ها است که در این مرز و بوم به شکل‌های مختلف در حال بازتولید است و ضد اصلاحات نیز خرسند از این امر در برخی دوره‌ها خود نیز با تشدید انتظارات به دست‌نیافتنی‌تر شدن این اهداف کمک می‌کنند. در این باره مثال‌ها فراوان است...

36 comments:

ناشناس گفت...

من در دولت اصلا حا ت چیزی ندیدم که آرمانی باشه ! در این د و لت دیدم , مثلا طرح مسکن مهر و غیره ... فکر نمی کنم واجب باشه به طرز فکر بکوبیم ! باید دید که چرا بعضی اهداف دست نیافتنی بودند , چرا ؟
هفت خوان رستم که دست نیافتنی نیست ! گذراندن آن سخته ! به نظر من کسی باید مثل رستم بیاد که هفت خوان رو بتونه بگذرونه ! بار ها به مملکتمون فکر کردم ! که چرا وضعیت اینه ؟ چجور بشه بهتر میشه ؟
من چوب هایی اساسی رو لای چرخ رشد این مملکت می بینم که قابل سازش نیستند ! نتیجه سازش با اون ها یا میشه عربستان سعودی یا افغانستان ! در حالی که ما بنیه بیشتری داریم !
همین الآن اقتصادمان روی نفت می چرخه ! و مطمئنا این اقتصاد بنیان ضعیفی داره ! 30 سال یا 40 سال یا هر چه قدر دیگه ...ما نفت نخواهیم داشت ! چه کنیم ؟
فاکتور هایی که مد نظرمه دین و ارف و ... نیست ! احترامه ! احترام به غیر خودم !

ناشناس گفت...

پسر عموی مادری! عزیز!
من میخواستم یه چیزی اینجا بگم ولی ترجیح دادم پرایویت باشه و پاکش کردم. یه ایمیل میدی؟

Mohammad KhoshZaban گفت...

به M.M.H:
نفهمیدم!

ناشناس گفت...

check your offline man!

ناشناس گفت...

همه چيز پرايويت شد!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به امیرجون:
نه هنوز! هیچ کس نه ارتباط ایمیلی داشته، نه نکته مربوط به این مطلب گفته!
بنابراین، فعلا هیچ چیز پرایویت نیست!

ناشناس گفت...

این ونهای گشت ارشاد به نظرم کاملا ساخته پرداخته ذهن خود نویسندشه!ببین اساسا پوشیدن چکمه بلند توی مدارس دخترونه ممنوعه!حالا این یارو از کجا دیده این دخترا از مدرسه میان جای تعجبه!دوما نظرم اینه که اون دختری که چکمه بلند می پوشه به خودش ربط داره ولی نمی تونسته اینقدر فهمیده باشه که بخواد همچین حرفی بزنه!حقیقتا چکمه هایی که میپوشن زنندست!اصلا هم به گرمی و سردی هوا کاری ندارن چون اساسا این چکمه هارو میپوشن تا شلوارهای کوتاه پاشون کنن!تا لبه چکمه!بعضا ساق پاهاشونم لخته!
حالا اصلا هدفم اینا نیست،می خوام بگم اگه یه کاری یا یه حرکتی از طرف هر ارگانی غلطه چرا الکی میخوان گندش کنن،چرا با دروغ یه صحنه سازی می کنن تا نیروی انتظامی و بکوبن و چرا اساسا خودشون رو هم ناجی ملت و مردم میدونن؟؟باید تاسف خورد که هر گروه و مسلکی تو ایران فقط بفکر گنده کردن خودش و کوبیدن بقیه احزاب و جبهه هاست!حالا بهر قیمتی!حتی دروغ و افترا!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی:
حیرت میکنم می بینم بعضی چیزا رو که میخوای، چقدر راحت باور میکنی، اونوقت یه گزارش از یه صحنه ساده رو دروغ میدونی! تمام نکته همینه که اینکه این زننده است یا نه، به "تو" هیچ ربطی نداره.یه نفر میتونه با تو اختلاف عقیده جدی داشته باشه و در عین حال شدیدا فهمیده باشه، تو دیگه اینقدر راحت شعور مردم رو قضاوت نکن. ولی من اصلا حرفم این نیست. چیزی که برام مهمه اینه که تو جامعه ای که هزار تا مسئله گنده اقتصادی داره، گیر دادن به اینا اصلا معنی نداره، اینو که قبلا نوشتم بخون:
http://amedstudent.blogspot.com/2008/04/blog-post_20.html
بنابراین، اصلا این رو دروغ نمیدونم که اینقدر راحت این رو بکوبونم. ثانیا، برای نیروی انتظامی، نیازی به اینا نداریم. این همه ویدیوی دخترای خونی مردم رو تو یوتیوب ببین! اون سردار زارعی رئیس این گشت ها هم که گندش در اومد. بله، اینکه هر حزبی میخواد اون یکی رو به هر قیمتی بکوبه بده اما چرا اینقدر راحت فکر میکنی که این مورد خاص دروغه، اصلا برام قابل پذیرش نیست.
شرمنده یه کم تند نوشتم.
قربانت

ناشناس گفت...

چیزی که مهمه مجتبی جان اینه که بچه مدرسه ای یک تمثیله! اگر واقعیت داشته باشه ( که خیلی هم امکان وقوعش هست -زیرا همه مثل مدارس روشنگر و ... نیست )
ثانیا چکمه بپوشند یان بیرون ! اصلا روسری زننده سرشون کنند یا هر چیز دیگه ! مگه ما چیزی بنام پلک نداریم ! می زنیم و می بندیم !
من حرف اینه : اولا به قول محمد خیلی مسائل مهم تر هست عزیز! اگر واقعا فکر می کنی در بهشت زندگی می کنی روز نامه دنیای اقتصاد بخون ! و آمار ها را با یک آدم وارد که دستش تو کاره چک کن ببین مثلا قیمت میلگرد چنده ! یا وضعیت بورس چطوره ! واقعا فکر می کنی می تونی راحت بری بازار بورس خرید کنی! هاها اگر مال خودت رو حفظ کردی کلاهت رو بنداز هوا !
نکته دوم اینه که این دختر ها به قول خاتمی فرزندان خودمان هستند ! ما که این ها را از کره ماه نیاورده ایم! چیزی را دنبال می کنند که بر اساس تربیتشان آن را درست می دانند ! به فرض راهشان با من فرق کند اختیار دارند عزیز ! این ویژگی انسانه ! وگرنه ما هم مانند گوسفندان خواهیم بود !

ناشناس گفت...

در ضمن مجتبی جان ! با این حرفت موافقم که همه دارند دیگری را می کوبند ! این ها همه بخاطر رسیدن به قدرته ! لزوما همه اصلاح طلبان دلشان برای من و تو نمی سوزه ! ولی از نظر من این مطلب تمثیل بود !‌برای من دبیرستانی بودن آن شخص به معنای این نیست که لزوما ان شخص یک دبیرستانی از دبیرستان فلان بوده !

Mohammad KhoshZaban گفت...

به M.M.H:
بابا سید مجتبی نگفت که تو بهشته!
نه، اصلا هم این تمثیل نیست! یه داستان واقعیه، حالا دبیرستانی بودنش اصلا اهمیت نداره، مهم اون حرفیه که زده، چرا به حواشی گیر میدین؟!!!
قربانت

ناشناس گفت...

یادته میگفتی حرف های کتاب دینی رو تحویل من نده؟

Mohammad KhoshZaban گفت...

به علی:
نمیدونم کجا نوشتم، ولی احتمالا منظورم این بوده که صرف نوشته شدن یه چیز تو کتاب دینی و کلیشه شدنش، دلیل صحتش نیست. وگرنه اول کتاب دینی نوشته بسم الله الرحمن الرحیم!
راستی، خبری ازت نیست ها علی، اون بحث رو ادامه بدیم؟
قربانت

ایمان محمدی گفت...

والا ما که این چیزا رو هر روز داریم می‌بینیم (البته زمان خاتمی هم بود، خیلی کم‌تر). یعنی ساخته و پرداخته‌ی ذهن‌مونه؟! بگذریم. نکته می‌دونی کجاست؟ به نظر من مهم‌ترین نکته‌ای که این‌جا آدم باید متوجهش بشه اینه که با وجود این که برخوردها خیلی بیش‌تر و شدیدتر شده، روزبه‌روز پوشش جامعه فاصله‌ی بیش‌تری از استاندارد حکومت می‌گیره. و حتا بر تلویزیون و سینما هم که تحت کنترل حکومته تأثیر گذاشته. از این مسأله نمی‌شه نتیجه گرفت که همه‌ی ای برخوردها بی‌هوده‌ست؟ خلاصه این که آزادی پوشش دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نداره -- البته برای بعضی جاهای بعضی‌ها خیلی سوخت و سوز داره :-)

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ایمان:
بقای سازگارترین، ناگزیره! ولی آره، سوخت و سوز داره!

ناشناس گفت...

خوب یه نظریه قشنگی هست که میگه!
بیاین دنیامونو خودمون عوض کنیم!
آدمهارو خودمون عوض کنیم و...
راه حل هایی هم وجود داره،یکی مثل نیرو انتظامی!یکی مثل اسرائیلی ها!یکی مثل خاتمی!یکی مثل اروپایی ها!یکی مثه تو! یکی مثه من!
اولا من نه حامی نیروی انتظامیم!نه از مردممون(بصورت کلی)خوشم میاد و نه اساسا با نظام ایران حال میکنم!فقط...!(؟)
دلم نمی خواد یه آدم به هر وجهی بیخودی دروغ بگه!هنوزم احساسام بقدرت سر جاشه که این یارو از خودش نوشته!تابلوئه!
اصلا این گشت ارشاد جیز!اخ!تف!اه!
آخه این راهشه؟نه اصلا این داستان عینه حقیقت!چه دردی رو دوا میکنه!
بابا برین ملتو درست کنین!اول!برو به اون دانشجو بفهمون که وقتی توئه خبرنگار یه همچین واقعه ای رو گزارش میکتی یه حرکت اساسی بکنه!نه اینکه بزنه سر یه حراستی رو تو دانشگاه بشکونه!شیشه های کلاسی که خودش توش درس میخونه بشکونه!
برو به اون دختر بچه بفهمون که عزیزم دخترکم این تیپو قیافه و این ادا اطوارها واست ضرر داره!فردا دوست پسر پیدا می کنی فک نکن به هرچی که تو لایقشی رسیدی!
برین اول اون ملتی رو به حرکت بندازین که سینه هاشون پر از دوده مغزاشون پر از کاه و شکماشون پر از غذا و روحشون سراسر شهوت!برین به پدر مادرها یاد بدین چی جوری با بچشون باید برخورد کنن تا بچشون همچین قیافه ای نیاد بیرون. و بعد به فکر سرنگون کردن یه مشت احمق که تو هر حکومتو نظامی هستن و رفتاراشون این شکلیه بیفتین!اگه اون اولی رو بتونین انجام بدین مطمئنا همچین اتفاقهایی هم نمی افته!اینا صد صفحه از زندانی هاو گشت ارشادو سوتی های احمدی نژاد و خوبی های اون کسی که طویلشونو پر از کاه می کنه،می نویسن ولی یه نصف صفحه از تربیت صحیح!از واقعیت دین و شعور و فهم ...نمی نویسن!
ما ایرانیا به قوله مربی فوتبالمون فقط بلدیم حرف بزنیم!منشور سازمان ملل بکوبیم وسط و فریاد وا حسرتا وا حقوق بشراو... سر بدیم!تو حرف خوشگل زدن و رو کم کنی هم اوستای کاریم!
بخدا خیلی ملت بیشعوری داریم!یکی از احمق ترین ملتهای جهانیم!تو که نیستی اطرافیانتم عموما آدم حسابین ولی بخدا ملت رو گه برداشته!بوی جسدپوسیده تمدن تو کوچه ها و خیابون ها پر شده!حقیقتا لیقاتمون هم همین رفتارها و همون حکومتاست!بیاین اول خودمونو درست کنیم!مردم رو بیدار کنیم بعد بفکر اصلاح حکومت هم باشیم!که حکومت ها اصلاح نشوند جز به اصلاح ملت و ملتها اصلاح نشوند جر به اصلاح حکومت!که چون اساس نظام دموکراسی حکومت برخاسته از آرائ خود مردمه، اول باید به فکر اصلاح مردم بود!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی عزیز:
برادر من، من که اینجا تمام استراتژی که به نظرم صحیحه رو نگفتم، یه نکته گفتم.
اما در مورد حرفت، این صحیحه، این که مردم باید تحصیل کنن، ولی این جمله همیشه "کلمة حق یراد بها الباطل" میشه. میشه ابزاری واسه خفه کردن فعالان سیاسی. حرکت در همه جهت باید باشه، وگرنه جواب نمیده.
من هم مثل خیلی های دیگه، فکر میکنم که اگه فضای حرف زدن باز باشه. اگه چماق ها رو زمین بگذاریم، میتونیم کلی جلو بریم. این رو یکی از شروط اول میدونم. یادت باشه، قریش چماق بر سر پیامبر(ص) میزد، ولی حضرت امیر (ع) با خوارجی که فقط فحش میدادند، تا شمشیر برنداشتند، نجنگیدند.
ببین، مسئله همینه. اگه این حرفایی که زدی، باعث بشه یه ذره، حتی "یه ذره" با این گند کاری ها خصومتت کم بشه، من مخالفشم. با خوندن چنین داستان هایی، اگه مردی بمیره، خرده برش نباید گرفت.
بازم این رو عمیق بخون:
برای استحمار کردن، همیشه تو را به زشتی‏ها دعوت نمی‏کنند که نفرت زشتی‏ها تو را فراری بدهد و متوجه آن‏جایی بکند که باید به آن‏جا متوجه شوی. گاه تو را دعوت می‏کنند به "زیبایی‏ها"، برای کشتن یک حق بزرگ، حق یک جامعه، یک انسان. گاه دعوتت می‏کنند که سرگرم یک حق دیگر باشی و یک حق محق دیگر را می‏کشند.
خیلی مخلصتم
قربانت

ناشناس گفت...

نه! من به همون نکته گیر دادم دیگه!
حرفه من اینه:آخه من مهندس برق که هیچی در مورد ترانس نمی دونم به چه دردم میخوره که بیام یه نکته در مورد تنظیم ولتاژ ترانس بدونم!
یا استاد بیاد سر کلاس از اول تا آخر در مورد اوتو ترانسها و کاربوردشون تو صنعت بگه،استاد انرژی شو گذاشته ولی من هیچی نفهمیدم!چون اساس کار ترانس رو نفهمیدم!
بابا این ریز حقوقها که ماها ازش حرف می زنیم هیچی رو درست نمی کنه!چون از راه اصلی نیمودیم تو راه فرعی،فرع رو گرفتیم و اصل رو گم کردیم.آخه تا کی بر این کوره حماقت باید هیزم بریزم،دقیقا حرف دکتر شریعتی به همین مورد اشاره میکنه و تو اونرو چپکی برداشت می کنی.
حق اصلی من و تو به عنوان شهروند اینه که آدمهای آگاه بیان اول ماهارو اصلاح کنن نه اینکه بیان به ریز نکته ها گیر بدن و حواسمون رو از خودمون پرت کنن.
اصلا اینقدر مبارزه کردیم و ضر(یا زر یا ظر) زدیم تا آخرش گشت ارشاد و تعطیل کردیم.ولی آیا اونیرو که گشت ارشاد رو راه انداخت یا اونی که کاری کرد تا احمق هایی بفکر گشت ارشاد بیفتن رو، تونستیم اصلاح کنیم؟نه! قطعا اونی که گشت رو راه انداخت ، تحت فشار مجبور شده اینکارو بکنه. پس فردا هم دوباره یه چیزه دیگه راه میندازه.همون بدبختی و حماقت که ما ایرانی ها در طول تاریخ می کردیم،یه عده زور زدن، کشته دادن تا مشروطه راه بیفته، دوباره همونی که خودش مخالف مشروطه بود به عنوان نماینده مردم رفت تو مجلس!
یه عده ریختن منصور رو بخاطر مصونیت آمرکایی ها کشتن خودشونم اعدام شدن و بدتر از منصور اومد رو کار و دوباره همون آش همون کاسه!یا همین انقلاب ما و یا... همشون هم به ظاهر و در مرحله اول موفق بودن ولی تا حالا دقت کردیم که بازم تو هر زمان و تو هر عصر دیگه دوباره ما همون بدبخت هایی که بودیم هستیم!هیچی مون عوض نشد و فقط فکر می کردیم که آدمتر شدیم!
اصلا تاریخ بشر این شکلیه!
یه سری خر و گاوشون شدن تیوتا کمری و ب.ام.و!یه سری کلاهنمدی و دشداشه و دستمال کمرشون شده عمامه و عبا و یسری دیگه شده کروات و کت و شلوار بیژن!
اما مخها همون کاهی که پر بود ازش رو تبدیل کرده به پنبه،فقط خوشگلتر و گرم و نرم تر فکر میکنن!
حالم از خودم بهم میخوره!که عوض فکر کردن به درسم باید به این چیزا نگاه کنم هروز هر روز! یه روز دوتا دختر خراب رو ببینم که تو دانشگاه تریبون میگیرن و می گن از گشت ارشاد و می نویسن از لت وپار شدن مگسهایی که دور یه گه میگردن و وز وز می کنن !(یکیشون میگفت دوستمو(منظورش دوست پسرش بود)گرفتن زدن چون ابرو هاشو برادشته بودو موهاش فشن بود).یه روز دیگه یه راننده تاکسی بی دندونه کچل رو میبینم که میگه از استراتژی مملکت داریش و می نویسه از رضا شاه مخلوع!
یه روز دیگه می بینم خواهرم رو که میگه از یه پسر که مزاحمش میشده تو دانشگاه و متلک بارش می کرده چون نماز می خونه و یه کی از دخترای اکیپه پسر رو هشیار میکنه طوری که دیگه با اون نمی پریده،ومشت من که فرداش خوابید زیر چونه پسره و نقش زمین شد!از خودم حالم بهم میخوره!چون مجبورم همراه جماعت شم و کوچکترین تحولی هم نتونم ایجاد کنم و از طرفی همرنگ جماعت هم نتوان شدن!فقط همراهیم(به کتک زدن من آن پسر را گیر نده که بعدا باید صحبت کنیم در موردش شاید تو جای من بودی بدتر می کردی)
حالم از اینجا بهم میخوره،شاید تنها راهش همین باشه که هرکسی سی خودش!نه من را با تو کارست و نه تو را با من!هرکسی کار خودش بار خودش آتیش به انبار خودش.
به من چه، خدا برسونه صاحبش رو،ووقتی که به این فکر میکنم حالم بیشتر از خودم بهم میخوره!اه خیلی شاکیم از این جور نوشتنها و از آدمهایی که احساس میکنن صاحب و اختیار دار ملتن و ایضا از آدمهایی که خودشون رو ناجی تمام ملت میدنن!صد رحمت به سوپر من.

ناشناس گفت...

لنگش كن!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی:
فکر کنم درست متن من رو نمیخونی، هی داری به یه نفر دیگه تو ذهنت ایراد میگیری! ببین، من نمیگم نباید حرف خوب زد، نمیگم تو نباید درست درس بدی، نمیگم تو نباید آموزش بدی.
من میگم: "همه حق آموزش دارند". این اصلا "ریز حقوق" نیست.
از این که واسه یه مسئله عقلی دلیل روایی بیارم، خیلی خوشم نمی آد، ولی بیا، در قرآن میگه:
1- لا إکراه فی الدین
2- قد تبین الرشد من الغی
3- فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی

ببین، اولین نکته که خیلی مهمه اینه، اساسا در دین، کراهت معنی نداره. این یه مسئله عقلیه، تو ممکنه کسی رو به زور مجبور کنی خم و راست شه و نماز بخونه، ممکنه کسی رو به زور مجبور کنی موی سرش رو اونطور کنه که تو بخوای، ولی اینا هیچ کدوم "دین" نیست. دین، اطاعت از خدا، باید توش "نیت" باشه، وگرنه همه اش یه پدیده است، نه دین.
دومین نکته، اینه که این "رشد" از "غی" تبیین بشن. ببین، این تمام حرف امثال منه، ما میخوایم تو یه محیطی که طرفین میتونن حرف بزنن (مثل مسجد پیامبر(ص) و علی(ع)، و نه مسجد عمر که تازیانه میزنه به هر حرف مخالف) هر دو حرف بزنیم. ببین، این یادت باشه، هر چقدر هم ما حرف بزنیم، تا وقتی طرف مقابل با ما و جلوی ما نتونه حرف بزنه تأثیر نخواهد داشت، چرا؟ چون اون یه جاهای دیگه حرف میزنه، که ما دیگه اونجا نیستیم و توجیهش هم خیلی عقلانیه که من نمیتونم بلند حرف بزنم و این جذابیت خودش رو داره. ولی اگه او بتونه در ملأ عام حرفش رو بزنه، و در ملأ عام این "تبیین رشد از غی" صورت بگیره، دیگه موضع قابل دفاع نخواهد داشت.
در مرحله سوم، دیگه اختیار آدم هاست. این دست هیچ کس نیست. اینکه مردم تصمیم میگیرن چه کنن به خودشون مربوطه.

تو اگه حالت به هم میخوره از اینایی که احساس ناجی میکنن، خودت هم نباید تو این موضع قرار بگیری. حرف ما اینه: بزار همه حرف بزنن. بله، تو با تمام وجود (و من ذره ای شک ندارم) که تو با تمام وجود حس میکردی که زن باید تو خونه بمونه. خب، من هم با تمام وجود با این مسئله مخالف بودم. حالا چه باید میکردیم؟ هر کی زورش بیشتر بود؟! خب نه دیگه. مثل بچه آدم هر دو دلایل مون رو میگیم، بعد تصمیم میگیریم. حرف من و امثال من اینه: تا وقتی که محیطی برای آزاد حرف زدن طرفین نباشه، هر گونه تلاشی در سطح اجتماع رو خودش فرو میریزه.
این اصلا معنیش این نیست که هر کی هر عقیده ای داره بهترینه! یا اساسا دستیابی به حقیقت غیر ممکنه! نه. حرف اینه، فضا رو باز کن، بعد بسم الله. حالا استراتژی تیم ما، میشه اینی که تو میگی. که خودمون رو اصلاح کنیم، که تبیین کنیم "مُد" یعنی چی و ...
به خاطرت بیار تاریخ رو: تشیع، هر جا که اجازه حرف زدن بهش داده شده، اوج گرفته (پیامبر(ص)، امام صادق(ع) و...) و هر جا که یا خود تشیع اصطلاحی (که من معتقدم تشیع واقعی این گونه نیست) ، یا طرف مخالف، فضا رو بسته، خود اون سیستم فرو ریخته.
خدا صاحب دین رو برسونه إن شاء الله که: یحق الحق و یحققه
قربانت

ناشناس گفت...

مجتبی جان آآآآآآآآآآآآآآآهههههههههههه! خوبه؟
عزیز من تو با نویسنده این متن مشکل داری یا با این فرهنگ امروزی...یا کلا با اصلاحات !
من کاری به این موضوع ندارم ! تو اصلاحات می خوای ولی از نوع خودت ! و نمی گی این یک دیکتاتوریه دیگه است؟
اختیار یعنی خودم کردم که لعنت برخودم باد ! به معنی کامل کلمه !
درسته عزیز من بهت گفتم ! این های که تو میگی کثافت ها ی سیاسته ! ولی خوب تا آمدن امام که کاری نمیشه کرد ! باید به جهتی کمک کنی که سود رسانیش به مردم بیشتره ! یکی کلا مردم رو خر فرض کرده !
یکی سعی می کنه به مردم سود برسونه هرچند مجبور بشه از سر و کولشون بالا بره ! حالا ببین یکی مردم رو فقط برای انتخابات می خواد و در بقیه اوقات میگه چون مردم رای دادن یعنی همیشه با من موافقن !
یکی چشم به کمک مردم داره تااز 1000 تا کاری که قولشو میده تا به قدرت برسه یکیشو حداقل انجام بده!
دست آخر بخوام جمع کنم اینه که هر فکری که در مورد دیگران می کنی فکر کن اون ها در مورد تو چطور فکر می کنن ! لزوما تو درست نمیگی! حاا هر چه قدر هم که داغ کنی!

ایمان محمدی گفت...

آقا مجتبی! من قصد ورود به بحث نداشتم. ولی خیلی داره جالب می‌شه. یعنی شما نهایت حقی که برای خودت در نظر می‌گیری اینه: «حق اصلی من و تو به عنوان شهروند اینه که آدمهای آگاه بیان اول ماهارو اصلاح کنن»؟ این که ما حق داشته باشیم خودمون به کمک هم فکر کنیم و اصلاح کنیم مهم نیست؟ این که حق داشته باشیم نظرمون رو بدون خشونت ابراز کنیم دسته‌چندمه؟ حق برخورداری از امنیت روانی و اجتماعی فرعیه؟ آزادی انسان‌ها در انتخاب شیوه‌ی زندگی کشکه؟ فقط باید منتظر باشیم که یکی بیاد ما رو اصلاح کنه؟ اون‌وقت اگه ما یه همچین آدم‌های بی‌خاصیتی باشیم، اصلاً کسی هست که بخواد یا بتونه ما رو اصلاح کنه؟!... حالا این به کنار! این ادبیات: «یه روز دوتا دختر خراب رو ببینم که تو دانشگاه تریبون میگیرن و می گن از گشت ارشاد و می نویسن از لت وپار شدن مگسهایی که دور یه گه میگردن و وز وز می کنن» این ادبیات دینیه یا غیردینی؟ برادر، این لغت‌ها رنگ‌وبوی خدا داره یا غیرخدا؟ «خراب»؟ به همین راحتی؟ چون دوست‌پسر داره؟ لت‌وپار شدن‌شون اهمیتی نداره چون مثل «مگس» می‌مونن؟ کی این‌جوری حرف زده که شما ازش الگو برداشتی؟ ابراهیم؟ موسی؟ مسیح؟ محمد؟ علی؟ حسین؟ (علیهم السلام) بگو خب ما هم بدونیم.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ایمان:
البته خود مجتبی بهتر از هر کسی میتونه جواب بده، ولی یه نکته هست، اونم اینه که بالاخره ما از هر کسی یه پیش زمینه ای داریم و بعدش میخونیم. مجتبی وقتی اینطوری میگه و مینویسه، اصلا منظورش دقیق اون کلماتی که میگه نیست. منظورش اون مفهومیه که میخواد برسونه.
هر چند، من هم نمی پسندم. خیلی بهتر اینه که چنین لغاتی به کار نره. در واقع یعنی اصلا نباید به کار بره.

البته مجتبی اینم نکته خیلی مهمیه. اون کسایی که تو خیلی راحت از لت و پار شدنشون حرف به میون میاری، مگه آدم نیستن؟ مگه به حکم عقل و ایمان، برادر ما در خلق به حساب نمی آن؟ حالا هر چقدر افکارشون با ما فرق کنه. و کی به ما اجازه این رو میده؟
قربانت

ناشناس گفت...

همیشه یه مرحله خوب تو بحث کردن هست که خوبه اجرا بشه از دوطرف.سنگ وا کندن.
سنگامونو وا بکنیم:
mmh:نه تو میفهمی من چی میگم و نه من میفهمم شما چی میگی!کلا از چیزی حرف میزنی که اصلا هیچ ربطی به بحث من نداره(شرمنده)
ایمان و محمد:نمی دونم چرا فکر میکنین من خیلی الان آدم مذهبی ام و از اون مدل آدمهام که تو قوطی بوده و ندیده و نشنیده و تا حالا دست از پا خطا نکرده و "مدرسه روشنگر"و....
خیلی بدم میاد اینطوری کسی درموردم فکر کنه!(دقیقا همه هم درمورد من همینطوری فک میکنن،مار از پونه بدش میاد...)
من اساسا آدم خیلی مذهبی ای نیستم که برام مثال روایی بزنی و منم آنا قبول کنم و یا از امام حسین و علی و سیره و رفتار پیغمبر(ص)یه پتک درست کنی بزنی تو سرم و منم خفه شم!
ممکنه برام مثال دینی بزنی و خیلی راحت بهت بگم هیچ ربطی به الان نداره و اساسا کار پیغمبر و علی (ع) برای امروز درست از آب در نمیاد.پس اینکارو نکن.(اینم از این)
ادبیاتم اصلا مهم نیست که چجوریه(همینه که هست و بنظرم عالیه من نه کاتب وحیم نه پیغمبر نه اساسا آدم مودبی)
در مورد دو نفر آدم خراب میتونم بگم که میدونم خرابن، شاهد عینی هم دارم(اینش اصلا مهم نیست. نخواستی، قبول نکن)
ایمان:من کلا نهایتی ندارم حالا چه برسه به قائل شدن نهایت حقی واسه خودم.
از اینکار هم نفرت دارم که یه تیکه از کلام یه کسی رو یه چا کپی پیست کنن و روش بحث کنن.هر جمله باید تو عبارتش معنی بشه و هر عبارت تو کل کلام.من می گم:"حق اصلی من و تو به عنوان شهروند اینه که آدمهای آگاه بیان اول ماهارو اصلاح کنن نه اینکه بیان به ریز نکته ها گیر بدن و حواسمون رو از خودمون پرت کنن و...(تا انتهای پیام)"
اما اجالتا،شیخ اجل محمد عزیزتر از جانم:
ببین محمد من اصلا با اینی که میگی مخالف نیستم و انرو هم تایید میکنم.تمام بحث من از اون نوشته کذایی است.
من نمی گم برای آزادی نجنگ و ننویس،اینم نمی گم که باید ملتی تو قوطی باشن و حرف نزنن...بابا من دارم از دید یه خبرنگار آگاه این نوشته ونهای گشت رو نقد میکنم،
خوب هدف نویسنده چی بوده:این که از نقض شدن آزادی و از این شرو ورها یه چیزی بنویسه و اساسا به یه چیزی که به نظرش غلطه گیر بده،تا اصلاحی صورت بپذیره.
خوب!من نمی گم اینکارو نکن که بلکه تمام حرف من اینه:یارو! تو که دغدغه اصلاح جامعه رو داری و داری تو این زمینه کار میکنی آیا اومدی اول بستر فهم حرف و کلامت رو تو جامعه پیاده سازی کنی یا نه(واسه عمرانی ها:تو که میخوای یه جاده بزنی به روستای همجوار و خدمتی بخلق بکنی اومدی پی خاکتو مقاوم سازی کنیو واسه راه کشی آماده؟نه!؟ پس فعلا جاده نکش که بدتر این جاده خراب میشه و ممکنه عده ای بمیرن)
تمام حرف من اینه بخدا!
اونی که میاد مینویسه از گشت ارشاد و می خواد اونو تعطیل کنه!آیا اومده از اساس این نابهنجار اجتماعی رو ویروس یابی کنه!(اهان یادم اومد)"آسیب شناسی کنه؟"
بجای اینکه بیاد زور بزنه این گشتای خراب شده رو تعطیل کنه بیاد کاری کنه که اصلا دیگه این"گشتهای ارشاد و امثال هم"بوجود نیان!(مثلا برام همیشه سوال بوده که چرا نمیان نرم افزارهارو یا شایدم سخت افزار های کامپیوتر رو طوری طراحی کنن یا یه قانون واجب الاجرا برا همشون تبیین کنن تااساسا نتونن ویروس تولید کنن)(مثل فیلم آدم مکانیکی ها که یه قانون برا تولیدشون این بود که کار بد کردن اصلا براشون قابلیت برنامه ریزی نداشت نمی دونم چیجوری)
راه اصلی اصلاحات اینه،بابا یه درخته از ریشه فاسد رو که نمیشه طوری حرس کرد تا میوه سالم بده!پس بزار ماهایی که یه انرژی محدود داریم انرژیمون رو صرف این بکنیم تا از اساس اصلاحات پیش بره!پرداختن به چنین اقلامی از مبارزه فقط وقت تلف کردنه!نتنها فایده ای نداره بلکه ضرر هم داره،یه ملتی رو بیخودی جوگیر میکنه و اون آدم جوگیر کاری میکنه که عاقبت خوبی نداره. با اینکه یه چیز بد از بین رفته ولی مطمئن باش اگر رویدادی بدتر از اون اتفاق نیفته بهترش اتفاق نمی افته!چون نمی فهمه واسه چی داره مبارزه میکنه واسه چی شورش کرده و این عینه اینه که در عین جهالت و نادانی تدریس درس کنی!بیایم انرژی مون رو طوری مصرف کنیم تا اون سرهنگی که بفکر گشت ارشاد افتاده دیگه اینکار و نکنه یا اگر میکنه مصداق کامل و صحیحه امر به معروف و نهی از منکر باشه با تمام شرایطش.
بیایم انرژیمون رو طوری مصرف کنیم تا دخترای ایرانی،دختر ایرانی، بزرگ بشن!خودشون نخرنن از این لباس ها...حق انتخاب رو طوری براشون تبیین کنیم که خودشون به انتخاب صحیحشون ایمان داشته باشن نه اینکه هرکسی هرکاری خواست بکنه بعد بیایم ببینیم که کی درست انتخاب کرده کی غلط!دلیلشم معلومه، اینکار اصطکاک فوقولعاده بالایی داره. اساسا اونی که زندگی بی بند و باری رو انتخاب کرده، طرفت نمیاد که بخواد بفهمه تو درست میگی یا نه!تو هم بری سراغش نمی تونی کاری بکنی چون کاملا بی قیده،من امتحان کردم،اگه خیلی تو کار ارشادت ماهر باشی آخرش میرسی به اینکه می پذیره تو درست میگی ولی میگه من نمی تونم خودم رو عوض کنم یا اینکه دیگه از ما گذشت(بابا امام علیش رفت در خونه ملت،اونام قبول کردن ولایت حق علی(ع)ه ولی گفتن ما نمی تونیم کاری کنیم)،و باید بشینی به آرزوی روزی که خداوند انشاءالله خودش هدایتش کنه.تش واقعا همینه.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی عزیز:
من فکر نمیکنم تو تو قوطی بودی! کی همچی حرفی زده؟!
ولی در مورد ادب، ادب اولین شرطه، اولین سنگیه که باید واکند. کسی اگه بیاد بخواد با من صحبت کنه و فحش بده، اصلا دیگه صحبت رو ادامه نمیدم. سلامی عرض میکنم و رد میشم. چون اساسا فحش، یعنی عدم توانایی بیان فکر، که به صورت یه لغت نامشخص، فقط حرص طرف رو خالی میکنه. همین. پس رو این اصرار نکن.
من وقتی مثال روایی میزنم، مثال نمیزنم که این اون کار رو کرد، پس تو هم بکن. من میگم علت این عمل این بود، این علت امروز هم جاریه، پس وظیفه تو هم همینه. فرقش روشنه دیگه!

بریم سر اصل مطلب.
ببین، حرف اینه: من میگم گشت های ارشاد همین امروز، و برای همیشه باید جمع شه.
تو میگی بیا اون چیزی که گشت ارشاد اومده که جمع کنه رو ما جمع کنیم، بعد دیگه گشت ارشاد خودش میره. (وگرنه الان گشت رو برداری خیلی بدتر میشه.)

حالا، من برای اینکه بهت نشون بدم اشتباه میکنی، دو تا حکم ساده رو نشونت میدم. من به عنوان یه آدم عاقل بالغ، یه حقوقی دارم (یا از دیدگاه یه بی خدا، با توافق همه، یا از دیدگاه مذهبی، با اعطای خدا) یکی از این حقوق من اینه که میتونم برم یه ساعت تو صحرا چوب بتراشم، بعدش بیام خونه بشکنمش. این حق منه. تو حق نداری بیای جلوی من رو بگیری. حق نداری بیای این رو از دست من بگیری، شروع کنی واسه من توضیح دادن که ببین، تو نباید چیزی که میتونه برات استفاده مالی داشته باشه رو بشکنی. این "حق الناس" ـه. این مال منه، به ازای تک تک ثانیه هایی که چوب رو از دست من گرفتی، گناه میکنی.
امام سجاد (ع) یه حدیثی دارند به این مضمون که اگه قاتل پدرم به شمشیرش رو به من امانت داده بود، و ازم میخواست، من بهش میدادم. ببین، این دقیقا همون نکته ایه که من میخوام روشن کنم. اگه چیزی "حق" منه، تو حق نداری به هیچ بهانه ای اون رو از من بگیری. به هیچ وجه توجیه پذیر نیست.
حالا، اینکه آیا آزادی حجاب، جزو حقوق ما هست یا نه، بحثش رو بگذاریم کنار، فرض کنیم که هست (همونطور که اول انقلاب میگفتن که حجاب اجباری نیست، اگه شرعا به این ایرادی وارد می بینی، الان نگو، نکته مورد نظر من رو خوب دقت کن، این بحث رو محکم کنیم، بعدش حجاب یکی از مواردشه). حالا من میگم هر لحظه ای که تو به زور حجاب رو سر من کنی، داری گناه میکنی.
ببین، مثال جاده کشی، نمیدونم هرس کردن و ... به این مرحله بنیادین بحث نامربوطه.
پس دقت کن، این جمله اصلی و بنیادین منه: اگه من حقی دارم، چه بخوام از این حقم درست استفاده کنم، یا غلط (یا طبق نظر تو استفاده کنم، یا مخالف نظر تو) تو "حق" نداری، بر تو حرامه که به این حق من تجاوز کنی.
این خیلی مسئله ظریفیه، خوب رو این دقت کن، مطمئن شو که منظورم رو می فهمی. مثلا، اگه روزه خواری در ملأ عام مجاز نیست (فرضا، این یه حق اجتماع) ولی من در خونه خودم مختارم، تو حق نداری بیای تو خونه من، به من بگی نخور. اینکه من با خودم چه میکنم، حق منه، نه تو. بله، اگه اومدم جلو خونه تو و تو صورتت غذا پاشیدم، اون موقع میگی که این تجاوز به حق منه.
خواهش میکنم، به مثال ها گیر نده، و فقط رو این قانون فکر کن، حق تو، یعنی مال تو. من حق ندارم جلوت رو بگیرم. اگه بگیرم، این "فساده" و اصلاح یعنی راه این "فساد" رو گرفتن.
تو مثال هرس کردن، یا جاده، درخت مال توه، مال دیگری نیست. تو حق نداری به زور بری درخت همسایه رو هرس کنی. اگه هرس کنی، میتونه ازت شرعا و قانونا شکایت کنه. من غلط میکنم بیام به زور به تو ادکلنی که دوست دارم بزنم.
یادت باشه، همه این مثال های تابلو رو زدم، که حرفم روشن شه. حالا این که حد پوششی که در جامعه باید اجرا بشه و جامعه حق داره چه پوششی رو بر همه اجباری کنه، بحث بعدیه. فعلا این رو محکم کنیم.
منتظر جوابت واسه این تیکه هستم، تا ادامه بدیم.
پس مسئله ای که تو قراره نقد کنی، اینه: اگه من حقی دارم، چه بخوام از این حقم درست استفاده کنم، یا غلط (یا طبق نظر تو استفاده کنم، یا مخالف نظر تو) تو "حق" نداری، بر تو حرامه که به این حق من تجاوز کنی.
منتظر جوابت هستم سید جان
قربانت

ناشناس گفت...

یه چیزه دیگه تو بحث کردن هست خوبه با اون هم آشنا بشیم:"بر نخوره بهت هیچ وقت"
ایمان و mmh عزیز امیدوارم بهتون بر نخوره یا شاکی نشین.تو بحث ممکنه یه چیزی بگم حالت گرفته شه یه چیزی هم تو بگی من گریه کنم اما همش ماله بحثه(ناراحت که نشدین هان؟من غلامم!)
محمد طبیبو حبیب فلوبنا:
خوب من که گفتم قبول دارم،چرا دوباره اینقدر زور زدی که "حق" و "نا حق" کردنو بفهمونی؟
حالا چون تو می خوای، فقط میگم قبول می کنیم.(این تیکش محکمه محکمه توپ تکونش نمیده)
برو رواون تیکش بحث کن که الان گشت ارشاد باید در درجه اول تعطیل شه یا در مراحل بعدی مبارزه،و یا اصلا این جوری نوشتنها و اینجوری مبارزه کردنها درسته تو این مرحله یا نه؟
در ضمن من نمیگم"بیا اون چیزی که گشت ارشاد اومده که جمع کنه رو ما جمع کنیم، بعد دیگه گشت ارشاد خودش میره. (وگرنه الان گشت رو برداری خیلی بدتر میشه.)"
من از اونوریش رو هم میگم که یه کاری کنیم اونی که گشت رو راه انداخت خودش از این به بعد دیگه این "گشتهای ارشاد و امثال هم رو"راه نندازه.(این دوتا باید موازی هم صورت بگیره و گرنه یکیش رو بگیری و تعطلش کنی و اون یکیش سر جاش باشه بدرد نمی خوره)
برو رو اون تیکش بحث کن که ماالان انرژی مون رو باید رو چی بذاریم!
در آخر من غلط بکنم به شما که هیچ به مردم عادی هم فحش بدم!من گفتم من فقط آدم خیلی مودبی نیستم پس از من ادبیات نخوایین!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی عزیز:
در مورد "بر نخوره بهت هیچ وقت"، همه فکر میکنم باهاش آشنان. چیزی که مهمه اینه که این یه حربه نشه واسه هر چیزی که میخوایم بگیم. تو نمیتونی به کسی یا اعتقاداتش توهین (نه نقد، توهین) کنی. این اتفاقیه که متأسفانه توسط خود من چند بار افتاده و به نظر من نسبت به ایمان تو این کار رو کردی. به عنوان برادر، میگم. ای کاش نمیکردی، وگرنه من در صداقت، صمیمیت، و پاک دل بودن تو و ایمان لحظه ای شک نمی کنم.

در مورد بحثمون.
دو مطلب رو واسم روشن کن، و بعد من حرفم رو میزنم.
1- آیا معتقدی که آزادی پوشش (در حد معقولی که توسط مردم باید تأیید بشه) حق مردمه؟
2- آیا همچنان که به خودت اجازه میدی (از نظر من قانونا، ولی نه لزوما ایده آل) مشت به صورت پسری بزنی که متلک به خواهرت مینداخت، آیا اقلا در این حد، و به مراتب بیشتر، به دیگران اجازه میدی که وقتی خواهرانشون رو تو خیابون هتک حرمت میکنن، به حریمشون تجاوز میکنن، اعتقاداتشون رو به محکمه میکشن، برخورد فیزیکی میکنن، زخمی و خونین میکنن، و تجاوز جنسی میکنن، و به قتل میرسونن نه مشت، نه توهین، نه هتک حرمت، نه برخورد فیزیکی، که در یه متن بنویسن که ای کاش این کثافت کاری ها جمع میشد؟ (همونطور که تو با مشتت تلاش برای این کار کردی؟)

منتظر پاسخت هستم عزیز
قربانت

ایمان محمدی گفت...

من تمایلی به ادامه‌ی بحث ندارم. فقط محض اطلاع بگم که نه، بهم بر نخورد.

ناشناس گفت...

man hosele nadaram in matne tolanito bekhoonam mojtaba jan!be nazaram mohammad dar in javabe akhar be hamoon chizi resid ke man goftam !
daghighan man ham javabe in 2ta soal ro mikham !
behem bar nemikhoreh! motmaen bash!

ناشناس گفت...

mojtaba jan jameye biroon az nazareh man mesle yek roodkhooneh mimooneh! yek edde in var ! yek edde oon var ! in vasat yek edde talash mikonan miran vasate in roodkhooneye por omghe khoorooshan!
va baraye bagha har kari mikonan! man alagheyi be residan be vasate roodkhane nadaram! az kenar minegaram !
nemidoonam harf hayi ke mizani tasir gerefteh az kojast!? vali agar tasir gerefteh az afradeh vasate roodkhooneh ast ke be nazar yekam intor miad! khob man ghasdeh vorood be in ma jara ro nadaram!

ناشناس گفت...

1-هیچ ربطی نداره ولی عجب مرگ بد موقعی بوده بهش که فکر می کنم به خودم میگم خدا هم بعضی وقتها چه زهره چشمهایی به ما نشون میده ها!خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه.محمد امروز آقای سیاه کلاه حدیث مواقف فقیامت و وقایع اطرافش رو واسمون خوند!نه که نمی دونستما ولی حسابی گرخیدم و گفتم خدایا مارا جز به رحمتت امید نیست که اگر تو غضب کنی برما ...ولش کن!3 نفر بودیم آقای نیکنام هم اومد و شدیم 4 تا و یه مجلس خیلی با حالی شد(دست آقای نیکنام و سیاه کلاه درد نکنه)بخونین لینکه زیر رو:http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=61180
2-بسیار بر من سخت رفت که ایمان نخواست بحث رو ادامه بده یا بدتر از اون تمایلی نداره!
3- محمد داشه من آخه تو که میدونی جوابه من به تو در مورد این سوال ها اره است آخه واسه چی میپرسی!
محمد سوار ماشین شو گازشو بگیر بریم حالا وسط راه با هم حرف میزنیم در این مورد ها!یه نکته خواهشا دقت کن:
ببین من هدف نهایی نویسنده و تاثیر نهایی نوشته بر خواننده و مخاطب رو نشونه گرفتم و اساسا بحث کردن در جزئیات رو مفید نمی دونم.حرفت رو بزن راحت، و اگه با نظر من مخالفی بگو چرا!اگرم می خوای مرحله مرحله پیش بری من مخالفتی ندارم!هرجور راحتی التماس دعا!

ناشناس گفت...

ما ها توی خودمون هم نمی تونیم درست بحث کنیم / چه آن که با آدم های بی ربط بحث کنیم و به نتیجه برسیم...
می فرماید که: ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی...

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مجتبی گل:
خب، این خیلی خوبه که تو موافقی و جوابت بله است. به خاطر این که اون اول، از این موضوع، به عنوان مسئله کم اهمیت و لت و پار شدن چند "مگس" یاد میکردی. در حالیکه الان دیگه شده "حق خدادادی" اون آدمهاو بنابراین، تلاششون برای بدست آوردن حقشون نه یه مسئله انحرافی، بلکه یه تلاش مشروع و مورد رضای الهی است.
اما در مورد اینکه کدوم باید اول بشه و ... تمام این دو روز رو که سرماخوردگی شدیدی داشتم و دارم، وقتی که نیمه شب با تب از خواب بیدار بودم، داشتم به این فکر میکردم (در کنار مسائل دیگه) که برای قدم به قدم پیش رفتن این مسئله، از کجا باید شروع کنم؟ فکر میکنم برای اینکه واقعا قدم به قدم جلو بیام، باید خیلی چیزا رو بگم که اصلا خودش میشه یه مقاله مفصل و الان آماده نوشتنش نیستم. به جاش بزار به طور خلاصه چند تا عنوان رو بهت بگم.

1- اساسا این تفکر که ما "یه کار کم" میتونیم بکنیم، پس این رو انجام بدیم یا اون رو، تفکر غلطیه. ما کلی آدم تحصیل کرده مذهبی داریم. اگه قراره فکر کنیم که انرژیمون کمه، دیگه کشک! حتی اگه تعدادمون هم کم بود، بازم مشکلی نیست، به همه اش میرسیم. و از همه مهمتر، اگه وقتی که کسی کاری کرد، نباید بهش حمله کنیم. بازم تکرار میکنم، اگه این مباحث که کدوم کار اولویت داره، باعث بشه یه ذره، حتی "یه ذره" با این گند کاری ها خصومتت کم بشه، من مخالفشم. بالاخره این کار صحیحیه و مورد تأیید خدا و پیامبرش، هر چند تو اولویت برای تو نباشه.

2- حتی اگر هم بخوای بگی فقط یه کار میخوایم بکنیم (که شدیدا معتقدم تفکر انحرافی ایه) من از تو این سوال رو میکنم که جلو حق الناس رو باید گرفت یا حق الله رو؟ جواب حق الناسه دیگه. تو باید بری جلوی اون کسی رو بگیری که داره به حقوق مردم تجاوز میکنه، نه اونی که با خدا طرفه. (این اولویت حق الناس بر حق الله، رو من اصلا از ایده اش خوشم نمی آد، چون فکر میکنم باعث توجیه میشه، دوست دارم بیشتر از همون جهتی بیان شه که منظور بوده و اون اهمیت حق الناسه، ولی گفتم همینطوری بگم در جریان باشی)

3- یه نظام فکری، در صورتی که بخواد از یه جهت کار کنه، شدیدا ضربه پذیره. یعنی اساسا این تفکر که بیا به مردم بگیم که چرا حجاب خوبه، بعد گشت ارشاد رو برداریم، در ذات با شکست مواجه میشه، چون "اطمینان مردم" رو به خودش جلب نمیکنه. در مورد این مسئله "اطمینان مردم"، باید مفصل خوند و نوشت. اخیرا محمد مطهری یه سری مقاله نوشته تو سایت تابناک، نمیدونم خوندی یا نه، ولی در چند تای اولش، به همین نکته اشاره داره که این تفکر که برای حفظ نظام، باید در یه مواردی سکوت کرد (همون اولویت بندی) چه قدر مخالف دستورات اسلامه.
واقعیت اینه که اون کسی که گشت ارشاد رو راه انداخت، هیچ راهی نداره تو کاری کنی که دیگه راه نندازه. اگه واقعا فکر میکنی این آدم دنبال اصلاح مذهبیه، یه حرفه، ولی حقیقت اینه که این خیلی روشنه که یه پدیده اعمال قدرت سیاسیه و اگه فکر میکنی تو هر کاری بکنی، باز هم این گشت راه نخواهد افتاد، زهی خیال باطل! و اگر هم فکر میکنی طرف دنبال اصلاح مذهبیه، مسئله اینه که بالاخره حق ماست که تو جامعه راه بریم، حالا اگه کسی بیاد و این حق ما رو داره میگیره، تو حق نداری "ذره" ای کارش رو توجیه کنی، باید جلوش بایستی و بجای "هدایت" کردن قربانی، دنبال "هدایت" کردن شکارچی باشی.

4- آزادی بیان، اصلا مسئله کمی نیست. واقعیت اینه که بسیاری از چیزایی که به نظر تو مشکل هستن، مثل مد، مثل فساد، مثل مواد مخدر، نتایج ثانوی چیزای دیگه ای هستن تنها راه جلوگیریش، تکرار میکنم، "تنها" راه جلوگیریش داشتن آزادی بیان و رسانه آزاده. غیر ممکنه چنین چیزهایی بدون دخالت باندهایی که وابستگی به حکومت دارن (همه حکومت ها، نه فقط ایران) قابل انجام باشه، و تنها راه مبارزه با اینها، داشتن "رسانه آزاد" ـه. بهت اکیدا توصیه میکنم که در این مورد خاص، تلاش کن این سه فیلم رو ببینی چون خیلی خوب تصویر کردن این مسئله رو:
The Insider
Good night, and Good luck
Veronica Guerin
برای توضیح اهمیت آزادی بیان و نقش جدی اصلاحیش در هر جامعه ای، باید مفصل نوشت که الان متأسفانه آمادگیش رو ندارم.

5- در نهایت هم حرفم اینه، تو اگه معتقدی در زمینه توجیه اینکه چرا باید زنان حجاب داشته باشن، مطلب تو جامعه ما کم گفته میشه، به جای تو سر بقیه زدن، این گوی و این میدان، بسم الله، بنویس، بگو چرا همه باید حجاب داشته باشن.
منتها من معتقدم تو این سیر تفکر، تو اگه منطقی دنبال کنی، به چیزایی میرسی که خیلی جدی مخالف حکومت فعلیه و اونوقت خود تو هم سانسور خواهی شد. واسه همینه که معتقدم حتی تبلیغ مذهبی هم در جامعه ای که آزادی بیان نداره در دراز مدت نابود میشه.

این شبها کلی التماس دعا دارم ها

قربانت

ناشناس گفت...

behtarin kar agahie! hameye ma aghl darim hamamoon fetrat darim ! hamamoon ekhtiar darim! behtarin chiz baraye in mojood ba in vijegi ine ke agah tar beshe!agahi az asle zendegi! agahi az hagh o hoghooghe shahrvandi!agahie siasi be tamame manaye kalameh ( na inke bedoonim chand ta candidate darim!)ya az mizane dar amadeh yek edde harf bezanim! bayad bedoonim ke dar har mamlekati masalan cheghadr adame aami hast! va aamiat be che dalile! chetor mishavad ba digaran raftar kard! va chetor bayad raftar kard!khatte ghermeze vagheyi kojast va khatte ghermeze konooni kojast!? man vaghean na omid mishavam hatta az khodam vaghti bazi mavaghe be khodam migam sokoot kon! akhe chera?

ناشناس گفت...

ta vaghti choob tuye looneye zanboor narafteh chera az nazdik kardane choob be looneh ash jelo giri konim!?
dar morede shomareye 3:
eslahe mazhabi marateb dareh! va sharayet! in javabe hameye gashte ershadi ha ke deleshoon baraye nojavanan va javanane masoom sookhteh!vay delam ! lol
emrooz yek email khoondam tush ye amar dadeh bood!
senne ezdevaj baraye pesar ha dareh be 40 nazdik mishe va baraye dokhtar ha be 35
garche shakh dar ovordam vali agar dorost bashe kheili harfeh!
digar inke yek amar dadeh bood az mizane javanani ke ghabl az ezdevaj rabete darand va az oon ha chand darsad rabeteye jensi daran va chand darsad az oon ha ham bache dar shode and!
jalebe!in akhbar ro az gharb entezar dashtam! vali na az in bache mosalmoon ha
ina natijeye chie? taalimeh akhlaghie ke oon hameh javoone saleme avvale enghelab ro be in vaziat andakhteh!

سمیه گفت...

خیلی قشنگ بود
دلم وا شد
بعدا میرم پیاده روی میخوام بقیه ی پستاتونو بخونم
مرسی