بیمارستان: آقای محترم، لطفا وقتی با همسرتان تشریف می آورید پیش دکتر، خفه خون بگیرین، اون کسی که مریضه حرف بزنه.
مترو: خانم محترم، لطفا وقتی مویتان را دم اسبی بسته اید، موقع حرکت سرتان توجه داشته باشید که چشم و چال مردم در نیاید.
پانوشت: این کتاب memetics دیگه آخرشه. به طرز عجیبی رو هوام. شاید یه بخشیش رو نوشتم اینجا.
پانوشت 2: 13 آبان گذشت و من توفیق در خیابان بودن نداشتم. بالاخره توفیقی است که به هر کس ندهند...
مترو: خانم محترم، لطفا وقتی مویتان را دم اسبی بسته اید، موقع حرکت سرتان توجه داشته باشید که چشم و چال مردم در نیاید.
پانوشت: این کتاب memetics دیگه آخرشه. به طرز عجیبی رو هوام. شاید یه بخشیش رو نوشتم اینجا.
پانوشت 2: 13 آبان گذشت و من توفیق در خیابان بودن نداشتم. بالاخره توفیقی است که به هر کس ندهند...
3 comments:
آقا شما خودتو ناراحت نکن بهش میگم
سلام؛ به طور اتفاقی گذارم به وبلاگ شما خورد..توصیه اول رو خوندم بعد از چند هفته ای به شدت خندیدم...زنده باشی.
ha ha ha
بامزه بود.
حتما بنویس
i am waiting
plz
ارسال یک نظر