۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

Man of Sorrows

تقریبا دو هفته پیش، وقتی با استاد رفتیم اینجا، اونقدر فوق العاده بود که اولش جدا نفسم حبس شد. واقعا تحت تأثیر جو قرار گرفتم، فوق العاده بود.
اما شاید یه اتفاق عجیب تر، اولین بار تو عمرم بود که محو یه نقاشی سنتی شدم. اولین نقاشی ای که تو عمرم محوش شدم، یه نقاشی مدرن بود، از اینهایی که رسمه که میگن "رنگ میپاشن رو هم اسمش رو میزارن هنر" (چقدر بدم میاد وقتی این جمله رو راجع به هنر مدرن میگن، این جمله خیلی غلطه، خیلی). هنوز نمیدونم چرا، ولی قشنگ من رو گرفت. اما این یکی، خیلی عجیب بود. یعنی نقاشی یه منظره طبیعی به تنهایی نباید اینطوری تحت تأثیر قرار بده من رو، ولی گرفت، شاید هم علتش شعری بود که زیرش بود. خلاصه، از یارو نگهبانه اجازه گرفتم، از خود نقاشی و توضیحش عکس گرفتم، و حالا پیدا کردمش.
میزارم اینجا، شاید علت تأثیرش، اسم نقاشی، یا داستانش، یا فضا، یا اون شعر زیرش بود. توضیحی که لازم داره، اینه که تو انجیل، یه جای داستان، مسیح (ع) به بیابان میره. منتها اینجا به جای بیابان های (احتمالا فلسطین)، مسیح رو تو یه دشت سبز اسکاتلند به تصویر کشیده بود. همین دیگه، بسه، اسم نقاشش Dyce، اسم نقاشی هم Man of Sorrows. زیرش هم شعرش رو گذاشتم. خواستین، بزرگش کنین، بهش نگاه کنین.


"As when upon His droopin head',
"His Father's light was poured from Heaven',
"What time unsheltered and unfed',
"Far in the wilds His steps were driven':
"High thoughts were with Him at that hour',
"Untold, unspeakable, on earth."

7 comments:

دکتر نفیس گفت...

شاید به خاطر خالی بودن اطراف..
شاید به خاطر تمام un هایی که توی شعر هست..

ا.خ. گفت...

شاید باید در جو اون محل باشم تا حست رو درک کنم .

م.ک. گفت...

یک نکته در مورد هنر مدرن بگم (البته من خودم در کل مدافع هنر مدرن هستم): هنر مدرن در بسیاری موارد عنصر پیچیدگی و استایل شخصی را از دست داده. این یعنی به جز امضای هنرمند پایین اثر، چیز دیگه ای نمیتونه تایید کنه که این کار مال این هنرمنده.

مینا گفت...

نمی دونم؛ احساسات آدم ها من رو گاهی خیلی گیج می کنن؛ این هم از همون گاهی هاست.
اتفاقا امروز داشتم فکر می کردم یعنی بار درس و اینا؛ یک کاری می کنه که خوشزبان زیاد زیاد مطلب ننویسه اینجا! چه خوب که آپ کردی... خاطراتت آدم رو وسوسه می کنن طور دیگه ای زندگی کنه...

Mohammad KhoshZaban گفت...

به دکتر نفیس:
اصلا حواسم به un های در طول متن نبود، بیشتر محو دو خط آخر بودم. خیلی نکته خوبی بود. عالی!

به م.ک.:
اصلا توجه به این نکته نداشتم. نکته خیلی جالبی بود. ممنون.

به مینا:
درس ها که خیلی زیاد شده، باید از درسها بنویسم راستی...

M گفت...

The lines and the painting are deeply in harmony with your music right now. That's why

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مسعود:
stop using metaphors! capiche? q