۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

تأملاتی در علوم سیاسی - ولایت فقیه آیا در امور حسبیه هم ممکن است؟

برای رساندن منظورم در ادامه بحث ولایت فقیه، باید چند تا مثال بزنم. این مثال ها را از وبسایت آقایان سیستانی و وحید خراسانی انتخاب کرده ام که معمولا به عنوان مرجع مطرح هستند (برای خودم آقای سیستانی).

یه مقدار توضیح لازمه. در دنیای پزشکی، در دو حالت کلی تشریح انجام میشه. حالت اول، حالت آموزش به دانشجویان پزشکیه (Dissection). اینکه امروز آیا این چقدر لازمه، چیزیه که بحثه در موردش در دنیای پزشکی. هر چند تجربه من میگه که اساتید دانشگاه هایی میگن تشریح لازم نیست، که دانشگاهشون امکان تشریح به دانشجو ها نمیده! ولی خب، خیلی خیلی امکانات آموزش سه بعدی رشد کرده، بحثه در موردش، و نمیشه نظر صد در صد قطعی داد.
حالت دوم، حالتیه که بهش میگن کالبد شکافی. یعنی مثلا مریض، بدون هیچ علامتی مرده (Coroner's Autopsy). پاتولوژیست ها کالبدشکافی میکنن که علت مرگ تعیین کنن. در مواردی، مرگ مشکوکه، احتمال جرم میره، بنابراین پزشکی قانونی باید تعیین علت مرگ کنه (Coroner's Autopsy by Forensic Pathologists). در یه سری موارد هم، مریض تو بیمارستان مرده، و علت مرگ هم تعیین شده، منتها شک داریم، کالبدشکافی میشه که علت مرگ معلوم شه (Hospital Post Mortem) که این به شدت آموزنده است، از این جهت که دانشجوها و دکترها می بینن که چه اشتباهی کرده بودند و از طرفی (این نکته خیلی مهمه) میتونه سواد یه دکتری رو زیر سوال ببره، یا حتی کارش رو به دادگاه بکشونه (نظارت، نه رقابت). این مسئله خیلی جدیه، مثلا تو همین انگلستان، تعداد این تشریح های نوع آخر به شدت کاهش پیدا کرده، در حالیکه در مواردی که اینها انجام میشه، در هر بخشی آمارش متفاوته، ولی مثلا در جراحی، چهل درصد پیچیدگی های پس از عمل، اشتباه تشخیص داده شده بوده. بعضی اعداد اصلا به شدت ترسناکه، مفصله، وتوضیحات تکنیکی زیاد میخواد که وارد نمیشم. حالا دقت کنین، خصوصا این نوع سوم کالبد شکافی، "لازم" نیست. یعنی دکترها تشخیص علت مرگ میدن، و فقط اونهایی که میخوان، یا به نظرشون مهم میاد، از خانواده اجازه میگیرن (که در بیش از چهل درصد موارد، خانواده موافقت میکنند) و میفرستند برای تشریح و در حقیقت ملاک میزان دقت و تخصص و کیفیت در اون بیمارستان محسوب میشه.
خب، حالا همه کسانی که اینجا رو میخونند عاقلند دیگه؟ خیلی روشنه که در کالبد شکافی، موضوع کاملا روشنه؟ و در تشریح (برای دانشجویان)، یه مقدار شک و شبهه هست؟ حالا بریم ببینیم این آقایون مراجع، چه نظراتی دادن.
نظر آقای سیستانی (اینجا):
مسئله 351- تشريح اندام مسلمان به قصد آموزش و ديگر اغراض،جايز نيست اما اگر حيات يک مسلمان هر چند در آينده به آن عمل،موقوف باشد، چنان کاری، جايز می شود.
مسئله 363- برخی اداره ها (پزشکی قانونی ) در مواردی می خواهند جنازه ای را برای فهم علت مرگ و يا قتل،تشريح کنند آيا چنين اجازه ای هست يانه و چه موقعی جايز نمی باشد؟
جواب: ولی ميّت،نمی تواند به تشريح جنازه مرده ای برای مقصد ياد شده،اجازه دهد. ودر صورت امکان،بايد از آن جلو گيری به عمل آورد.

اولی خوبه، دومی، کاملا غلطه. مگه فهم علت مرگ، منجر به آموزش، و درنتیجه مسئله اول نمیشه؟
این یعنی رسما تناقض. رسما نفهمیدن موضوع مورد بحث، رسما صحبت کردن از روی جهل. از همه ترسناکتر، واسه من اینه که "در صورت امکان، بايد از آن جلو گيری به عمل آورد" یعنی اگه آقای سیستانی احیانا خدای نکرده بشه رهبر یه مملکت، چه فاجعه ای به سر وضع بهداشت و درمان مملکت خواهد آمد، خدا رحم کنه.

حالا بریم سراغ نظر آقای وحید (اینجا):
مسئله 2891- تشریح بدن مسلمان مرده جایز نیست، و بر تشریح کننده، دیه ی جنین مسلمان - به تفصیلی که در کتاب دیات مذکور است - لازم می شود.
مسئله 2893- اگر زنده ماندن مسلمان متوقف شود بر تشریح بدن مرده ای و تشریح بدن غیر مسلمان و یا مشکوک الإسلام ممکن نباشد، و راه دیگری برای زنده نگه داشتن آن مسلمان نباشد، در این صورت جایز است که بدن مسلمان مرده را تشریح کنند، و دیه ی جنین مسلمان - به تفصیلی که در باب دیات ذکر شده است - بر تشریح کننده لازم میشود.

واقعا چیزی ندارم بگم جز برو بابا.

همینطوری گفتم سایت آقای صانعی رو چک کنم (اینجا)
تقسیم به دو قسمت شده:
تشريح جسد به منظور آموزش دانشجويان
كالبد شكافى جهت تشخیص مرگهای ناگهانی
بعد هر دو استفتاء:
- تشريح جسد به منظور آموزش دانشجويان، چه حكمى دارد؟
+ تشريح در مفروض سؤال كه داراى غرض عقلايى است و بى احترامى و هتك بر ميّت نيست، فى حدّ نفسه جايز است و دليلى بر حرمت ندارد; امّا رضايت اولياى ميّت و رعايت وصيّت ميّت، واجب و تخلّف از آن حرام است.
- اخيراً براى تشخيص مرگهاى ناگهانى و سكته اى و يا كسانى كه علّت مرگشان مشكوك است، به پزشك قانونى مراجعه مى كنند و گاهى براى تشخيص كيفيت فوت، مرده را كالبد شكافى مى كنند، آيا اين كار جايز است يا خير؟
+ براى رفع تخاصم و نزاع، اگر راهى جز كالبد شكافى وجود نداشته باشد، با رضايت ولىّ ميّت، نمى توان گفت حرام است.

در انگلستان، در مورد تشریح برای دانشجویان، قانون اینه که خود طرف باید رضایت بده، نه اولیاش. و در مورد کالبدشکافی، اگه مشکوک باشه، نیازی به رضایت ولی میت نیست (چون ممکنه خود پسره زده به باباش زهر داده که ارث رو ببره، خب، رضایت نمیده که لو نره!) ولی اگه نوع سوم باشه، یعنی مرگ در بیمارستان، و با تشخیص، ولی برای اطمینان حاصل کردن و یاد گرفتن باشه، نیاز به رضایت اولیا هست.
نظر آقای صانعی خیلی بهتره در مقایسه با بقیه مراجع، ولی باز هم ایراد داره.

خب، خیلی روشنه که هیچ کدوم از این آقایون، از خودشون که نگفته اند. احتمالا مشورت کرده اند با دکتری، چیزی.
نتیجه ای که من میگیرم، اینه که وقتی یه مرجع، محافظه کار شد، بدون پاسخگویی به احد الناسی، و پشتیبانی مالی شد به حد زیاد، طبیعتا دور و برش موجودات محافظه کار زیاد میشن، و دکتری هم که میاد بهشون توضیح میده، میگه که نه بابا، لازم نیست. وقتی مرجعی محافظه کار نباشه، منابعی هم که دورش خواهند بود، منابع بهتری خواهند بود.
اما نتیجه ای که نمیخوام گرفته بشه، به هیچ وجه، سه تاست:
1- خب، برو به مرجع تقلید توضیح بده.
هرگز، اصلا، ابدا. اولا مرجع بسیار اشتباه میکنه در زمینه ای نظر میده که اطلاع نداره. ثانیا، من توضیح بدم، من خودم نظرات شخصی دارم، باید همه توضیح بدن، مرجع تقلید اساسا عقلا ممکنه که بتونه در همه رشته ها (این فقط یه بخش خیلی کوچک از مسائل مربوط به پزشکیه) مطالعه کنه و نظر بده؟ راجع به این خیلی فکر کنین، راه حل دیگری باید. در این زمینه مینویسم إن شاء الله.
2- خب، از آقای صانعی تقلید کن.
دهه! این چه راه حلیه؟ به همون دلیلی که این بالا نوشتم، غیر ممکنه ایشون راجع به همه چیز نظر صائب داشته باشه. و در همین مثال هم به هیچ وجه توضیحش کافی نیست.
3- اگه حتی کسی به فکرش هم برسه که نه خب، به عهده من نیست، من تقلید میکنم، یه ثواب، مرجع هم یه ثواب (که از نظر من مرجع مقصر هم هست، چون تلاش کافی نکرده، یا نمیدونه، که دیگه از مرجعیت در اون زمینه می افته) و همه چیز خوب و خوش و سلامت... جواب من اینه که واسه همینه که روز به روز جامعه به سمت سقوط پیش میره. این حالت مغز، که طرف از سقوط کردن خوشحاله، اشتباه کردن رو ثواب میدونه، از ضرر خوردن خوشحاله، از حقش رو بردن لذت میبره، یا تحمل میکنه، این برای من اصلا قابل پذیرش نیست، لطفا بزارین ما تلاش کنیم بالا بریم. (اون اجر در صورت عدم اصابه به واقع، در صورتیه که حداکثر تلاشش رو فرد کرده باشه - مثل پزشکی که بهترین چیزی که میتونسته رو انجام داده. اینکه حالا مراجع تلاششون رو کرده اند یا نه رو من نمیدونم، ولی اینقدر میدونم که دیگه اصلا برای من، عقلا قابل قبول نیست پذیرش اینکه اصلا میتونن تلاش بکنن در این همه موارد - به دکتر عمومی برای مشکل قلبم رجوع نمیکنم)

خصوصا از پزشکی، و در زمینه ای که بهش علاقه دارم و دارم تحقیق میکنم روش مثال زدم، که اطلاعاتم خوب و کامل باشه. به دو چیز فکر کنین:
یکی اینکه اگه همه متخصصین رشته های مختلف، از اقتصاد و حقوق و جرم شناسی و روانپزشکی مجرمین و متخصصین امور خانواده و فعالان حقوق زنان و ... هم اگه اون دو پاراگراف توضیح مختصر رو در مورد موارد اختلاف بدن، و بحث هاش رو در دسترس قرار بدن چی میشه... (حجم، باز هم به شدت بیش از اونه که یه نفر بخواد در مورد همه نظر بده، بیخود تلاش نکنین خیال خودتون رو راحت کنین)
و دوم اینکه به این فکر کنین که راه حل این معضل فعلی چه باید باشه؟ طبیعیه که کسی که تحت فشار روانیه، عزیزی از دست داده، میگه "حکم" آقای فلانی چیه؟ و خب میگه نه. و این هزینه سنگین به سطح درمان یه مملکت رو کی پاسخگو باید باشه؟ چه باید کرد که مردم به جای اینکه بگن حکم آقای فلانی چیه، سوال بهتری بپرسن؟ و چه سوالی؟

30 comments:

ناشناس گفت...

خیلی نظرات خاصی هستند توضیح بیشتری برام می فرستید ممنون
mrm8106@gmail.com

Unknown گفت...

دکتر جان پیشنهاد میدهم، چون بحثی که شما انجام می دهید، محل اختلاف و بحث ماست،به این شکل علنی از نقد نظریه ای که هنوز تا انتهای آن بحث را مطالعه ننموده و مباحثه ننموده اید، بپرهیزید.
معلوم نیست مطالب شما توسط چه عده ای مورد مطالعه قرار گیرد، که اگر شما بعدها به اشتباه بودن آن پی ببرید، دیگر امکان تصحیح افکار آن عدهناشناس ممکن نیست.
یاعلی
بازم هر طور صلاح میدانی پیشنهاد بود

Mohammad KhoshZaban گفت...

به Liberty Knight:
برادر عزیز،
این مطلب، که ممکن است بعدها به اشتباه بودنش پی ببرم، در مورد کدام مطلب صادق نیست؟!
من استدلالم استنتاجی است، بنابراین بهش اطمینان دارم.
اگر هم اشتباهی کنم، در اشتباهم صادقم، از عمد اشتباه نمیکنم.
اما از همه مهمتر، من صحبت میکنم. سکوت نمیکنم. اگر جامعه سکوت کند، کسانی حرف میزنند مثل آقای مصباح، که در حالت عادی، اگر همه بحث کنند، روشن میشود که امثال او چیزی در چنته ندارند، ولی با سکوت امثال ما، میدان برای او خالی میشود. اقل وظیفه ای که من دارم، منع از رشد تفکر فاشیستی است.
قربانت

سید مجتبی گفت...

حالا این "برو بابا" را نمی گذاشتی بهتر بود...

pocketoption گفت...

سلام هموطن
این یک فراخوان ملی است لطفا پتیشن مربوط به ثبت عید نوروز در تقویم بین المللی سازمان ملل متحد بنام ایران را امضا کنید/پتیشن در بلاگ من موجود است/متشکرم از حضور تان

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید مجتبی:
اگر چیزی را دوست دارم، کوچکترین اشتباه منسوبین به آن را، زودتر از همه باید فریاد بزنم.

مغزی کوچک گفت...

یه نکته اضافه کنم در مورد پشتیبانی مالی که گفتی. محلی که این پشتیبانی مالی را میده خیلی مهمه. یه زمونی مرجع پشتیبانی مالیش را صرفا از مقلداش میگرفت (سهم امام) و در نتیجه احکام به وجدان جامعه نزدیکتر بود. یه جور دموکراسی اگه دوست داری. الانه کلی حمایتهای حکومتی هست.

البته متوجهم که بحث تو در مورد این بود که اصلا مرجع کجاها باید وارد بشه و کجاها نشه. خواستم اضافه کنم که حتی در جاهایی که حق ورود داره هم، بستگی به اینکه حمایت مالیش از کجا میاد، ممکنه متاثر بشه. مثلا متاثر از حاکمیت نظر بده یا متاثر از وجدان جامعه.

سيد عباس بني هاشم گفت...

ببین این طوری که شما در بالا استدلال کردی، به نظرم عملا گفتی که ببینید چقدر تشریح کردن جسد به این دلیل و اون دلیل خوبه... خب، پس هرکی بگه تشریح جسد بده، پس ... احمقه! من راستش دقیقا نفهمیدم که اشکال حکمی که آقای وحید داده، چیه؟ آیا شما با حرفهای خودشون تناقضات حکم هاشون رو نشون دادی؟ در این صورت بیشتر توضیح بده، لطفا. اگر هم که با توجه به قوانینی که در غرب گفته شده، اینگونه حکم می کنی، ممکنه اصولا مبنای قضاوتها متفاوت باشه...
ببین، مثلا شما گفتی که حکم مرجع اینه: « 1) تشريح اندام مسلمان به قصد آموزش و ديگر اغراض،جايز نيست؛ 2) اما اگر حيات يک مسلمان هر چند در آينده به آن عمل، موقوف باشد، چنان کاری، جايز می شود. » آیا منظورت اینه که ببین وقتی مراجع در مختصات درک پزشکی قرار گرفتند، از 1 به 2 انعطاف به خرج دادند، حال چون ندانسته های آنها در پزشکی بسیار است، چه بسا لازم باشد که باز هم انعطاف به خرج بدهند... اگر این را بگویی، من با تو موافقم. اما آیا از این می توان نتیجه گرفت که این انعطاف به خرج دادن ها را ما خودمان هم (در شرایط حصول علم) می توانیم انجام دهیم؟ این یکی را من نیستم... به بیان دیگر، آیا ممکن نیست با وجودی که تشریح جسد خیلی هم خاصیت داشته باشد، خدا گفته باشد این کار را نکنیم؟
تا آنجایی که می گویی هر کس به اندازه ای که می فهمد حرف بزند، خوب است... اما اگر بخواهی بگویی که چون مراجع بیش از دانسته هایشان تا به حال ادعا کرده اند باید یک مدت اصلا حرف نزنند تا آدم بشوند، رو من قبول ندارم. ببین، درسته که به هر حال، احکام متاثر از علم بشر تغییر می کنند، اما آن روح نهفته در روایات را (امید است که) مرجع بهتر از ما بهمد. اینکه او بیش از آنچه که باید، حکم را محدود می کند، عملا مشکلی است که بعد از چند سال تاخیر احتمالا حل می شود. در این زمان تاخیر،نیاز هست که چند تخصص با هم در بیامیزند و با یک نتیجه برسند. اگر ما بتوانیم روند داد و ستد اطلاعات بین این تخصص ها را سریع کنیم، خوب است.
اما به نظرم می رسد که در صحبت هایت کم کم داری صحبت از حذف کردن (محدود کردن حوزه) نهاد فقاهت می کنی. این اگر به خطا برود، طبیعتا مطلوب نیست. چون اگر ما تمام بار را بر عهده کسی بگذاریم که متخصص است و تعیین مصداق می کند، چه بسا بیشتر از دست بدهیم نسبت به آنچه که تا کنون از دست داده ایم.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به مغزی کوچک (ولی واقعا بزرگ!):
مسئله پشتیبانی مالی، و تعیین پروتکل اجرایی، هر دو خیلی مهمن. شاید مهمترین تمایز ساختاری فقه شیعه و تسنن همین نکته است. که خوبی ها و بدی های خودش رو داره.
اگه خدا بخواد به این هم یه کم می پردازم.
حقیقتش، هدفم از این بحث، نشون دادن به رفقای مذهبیه، که کاملا عقلانی، اخلاقی و دینیه، که رو در روی مراجع بایستن.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
اشکال حکم آقای وحید اینجاست. من دقیقا چی گفتم؟
گزاره اول: حفظ جان انسانهای یک جامعه، واجب کفایی است.
گزاره دوم: تشریح و کالبدشکافی بدن انسان، برای آموزش تقریبا لازم، برای کشف جرم و جنایت، قطعا لازم، برای اطمینان حاصل کردن از سطح کیفیت دانش پزشکان، در حد کفایت قطعا لازم است.
نتیجه: تشریح و کالبدشکافی، برای کشف جرم و جنایت واجب، و برای اطمینان حاصل کردن از سطح کیفیت دانش پزشکان، واجب کفایی است.
این کاملا منطقیه.
حالا آقای وحید با کدوم گزاره مشکل داره؟ گزاره دوم که ربطی بهشون نداره. با گزاره اول مشکل دارن؟!
مشکل من اینه که بسیاری از جاهایی که مرجع حس میکنه داره حکم میده، نه تعیین مصداق، داره تعیین مصداق میکنه. احتمالا برداشت آقای وحید از تشریح و کالبدشکافی، "مثله" کردنه! و من این رو خیلی مسخره و از روی جهل میدونم.

اینکه آیا ممکن است خدا گفته باشد؟ بسم الله، بگو کجا؟ من دیگه خسته شدم از اینکه رو امکان های چرت و پرت بحث کنم. علاوه بر اینکه إن الله لا یأمر بالفحشاء. من شفافیت مطلق میخوام. اگه مرجع میگه این رو خدا گفته، بگه کجا گفته.

مشکل اینجاست که این "چند سال تأخیر"، با سرعت فعلی علم، به شدت مسخره است. خصوصا اینکه چیزهایی مثل حقوق زنان، بعد از این همه سال هنوز "نرود میخ آهنین در سنگ" به نظر میان. گذشته از این، اصلا عقلا ممکن نیست که یه نفر در همه زمینه ها نظر بده. اصلا ممکن نیست. من دقیقا صحبت از حذف نهاد رسمی فقاهت میکنم. صبر کن، میرسم بهش. جایگزین من خیلی بهتره، ولی خودت فکر کن، واقعا راه بهتری از این افتضاح نیست؟

سيد عباس بني هاشم گفت...

تا اونجایی که من می دانم، اگر بتوان خود را در مختصات (شاید کلمه مناسبش context باشه.) تعالیم اهل بیت قرار داد، اون وقت ما هستیم و تعیین مصداق هامون... اما سوال ایجاست که این تحت چه شرایطی حاصل می شود؟ این مسئله حتی برای مراجع هم کاملا محقق نشده است. چه اگر شده بود، در قسمت هایی که نمی دانستند سکوت می کردند. اگر می گویی که خود مردم (یا متخصص) عملا باید تعیین مصداق کنند، اون قسمتی رو که تا به حال ما رو به سراغ مراجع فرستاده چه باید کرد؟
تا الآن به جای اینکه همه مردم بروند و فقه یاد بگیرند، (لااقل ادعا بر این بود که) مراجع می رفتند و به اندازه کافی (یعنی چقدر؟!) در جریان امور (الحوادث الواقعه) قرار می گرفتند. به هر حال، این دو نوع data (تخصص و فقه) باید در یک جا کنار هم باشند، تا روی آنها پردازش انجام بگیرد و در نهایت به information تبدیل بشوند. این information عملا در طول زمان، با تغییر کردن dataها باید verify بشود. اگر نشد، چیزی که قبلا معتبر بوده از حوزه اطلاعات صحیح خارج می شود و ما عملا حکم قبلی را نقض کرده و حکم جدیدی صادر می کنیم. این پدیده ممکن است در نظام فقهی موجود باعث تاخیر چندین ساله در دادن حکم مطلوب بشود. چون فراهم کردن شرایطی برای اعتبار سنجی احکام سخت است. (کما اینکه به هر حال، در هر سیستمی این روال برقرار است. مثلا در پزشکی، اصولا تغییرات بسیار محافظه کارانه تر از مهندسی انجام می شود، و البته این اصلا بد هم نیست.) یکی از دلایلش همان است که گفتم. یعنی اینکه تمام داده های مورد نیاز، در یکجا کنار هم جمع نشده اند. بعد از مشخص شدن Information، هر کس به فراخور نیازش بر مبنای درکش و تجربیاتش در اون مختصاتی یا فضای ذهنی ای که هست (context)، اون information رو به knowledge تبدیل کنه و باهاش کار می کنه.
تا الآن کاری که شما کردی، این بوده که به ما نشان دادی که مرحله اعتبار دادن به اطلاعاتی که قبلا به از داده ها استخراج شده است (Information verifying) در زمانیکه نظام مرجعیت فعلی آنرا انجام می دهد، به میزان قابل توجهی تاخیر (غیر قابل قبول) دارد. با این فرض، از شما انتظار می رود بدون بر هم زدن نظام اسنتاج (reasoning) قبلی، سیستمی را برای ما مشخص کنی که عملا همان مجموعه کارها را بهتر انجام دهد. نه اینکه به خاطر خوب نبودن کارآیی سیستم قبلی، اساس کار را زیر پا بگذاری... درست نمی گم؟ اگر بخواهی اساس کار را زیر سوال ببری، باید خیلی بیش از اینها دلیل بیاوری...
من الآن راهی به نظرم نمی رسد که طی آن بتوان اطلاعات نامحدود علم بشری را در جایی کنار تعالیم اهل بیت وگزاره های فقهی برخاسته از آن قرار داد و بر مبنای آن حکم دقیق صادر کرد. مگر اینکه این سیستم را در تمام مخطبانمان ایجاد کنیم... این که از مردم توقع داشته باشیم فقه بفهمند، حداقل همان قدر سخت است که از مراجع توقع داشته باشیم که همه چیز را بفهمد. با توجه به اینکه من هنوز جایگزینی برای سیستم موجود پیدا نکرده ام، بهترین راهکار را تلاش برای کم کردن زمان تاخیر پاسخ مراجع به تحریک های علمی می دانم.
پانوشت:
اینکه اصطلاحات انگلیسی نوشتم، برای اینه که اگر درست ترجمه اش نکرده بودم، بفهمی. خصوصا چون احتمالا تو اینهایی را که من نوشته ام به انگلیسی خوانده ای، ممکن است کمک کند.

صدرا گفت...

سلام !
گفتید برای مبارزه باید حریف درست و حسابی انتخاب کرد. لذا آیت الله خامنه ای را انتخاب نکردید.حرفتان را اینطور باید تصحیح کنید که :برای مبارزه باید حریف را در حد و اندازه ی خویش برگزید نه فراتر از حد !
و اما بعد :رساله ای دانشجویی چاپ شده که استفتائات را جمع آوری نموده.در پرسش 470 آورده شده که تشریح بدن میت مسلمان برای آموزش و پیشرفت علم (به مقدار ضرورت ) اشکال ندارد.این نظر همه ی مراجع است الا آقای تبریزی

پرسش 473- آیا کالبد شکافی برای کشف جرم و نیز شناسایی قاتل اشکال دارد؟
رهبر پاسخ داده اند :اگر کشف حقیقت متوقف بر آن است شکال ندارد.
در ضمن در مورد مسایل جدید پزشکی نظرات ایشان با بقیه مراجع زاویه دارد و اگر خواستید رجوع کنید تا مطلب روشن شود.
راستی ! چیزی از اجتهاد در جزء شنیده ای ؟ و اینکه نظر مراجع درباره ی رجوع به این گونه مجتهد ها چیست ؟

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سيد عباس بني هاشم:
به همین دلیل، به خاطر وسعت پزشکی، داره تکه تکه میشه.
این تأخیر، خیلی زیاد است عزیز من، و در بسیاری جاها، تأخیر نیست، سنگی است، که گویا نمی خواهد بشکند، مثل کلیسای کاتولیک.
منظورت رو از "اساس" کار که فکر میکنی زیر سوال می برم نمیدونم دقیقا چیه، تا بگم هدفم همونه یا نه.
مردم نیازی نیست فقه بفهمند، مردم اخلاق را می فهمند، چیزی که قرار است طبق پروسه تفقه به دست بیاید.
اگر بیاید!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به صدرا:
آقا صدرای عزیز.
علیک سلام!
نظر سه مرجع تقلید رو بالا لینک دادم، پس لطفا نگو نظر همه ی مراجع است. نظر آقای وحید که رسما در تضاد است. لینکم اشتباه است، بفرما.
در مورد سواد فقهی آقای خامنه ای، خیلی نگران نباش، به اون هم میرسم در همین مسیر. کمی صبر کن. اشکالات آقای خامنه ای هم فراوان است.
علت تفاوت فتاوای پزشکی ایشون هم، صحبت با متخصصینه و قانع شدنشون. در ازاش، خیلی جاهای دیگه، اشتباهات خیلی فجیعی کرده اند، چون با متخصصین صحبت نکرده اند.
اصل حرف من، و استدلالم، این بود که اساسا به چنین چیزی رسیدن، محال است. نمیشود در همه رشته ها یک نفر نظر بدهد.
اجتهاد در جزء یک راه حل است برای حل این معضل. منتها پذیرش اجتهاد در جزء لاجرم به نفی ولایت مطلقه فقیه در هر زمینه ای می انجامد. آیا این را می پذیرید؟ فکر نکنم!
قربانت

ناشناس گفت...

salam
shoma che daneshgahi dar london pezeshki mikhoonid
mamnoon

سيد عباس بني هاشم گفت...

1- امیدوارم که جواب درست به مقصد برسه.
2- اول که نوشته های آقا صدرای عزیز رو خواندم، به فکر رفتم که جوابش را چه می خواهی بدهی؟ وقتی که جوابت را خواندم، دیدم خوشم آمد...
3- حالا شما زیر سوال ببر. بعدش اندازه می گیریم ببینیم آیا اساس هم رفته زیرش یا نه؟
4- این آقای ناشناس می خواد بیاد خدمتت برسه ها! مشکوک می زنه، جوابش رو نده...

سيد عباس بني هاشم گفت...

منظورم از «جواب درست به مقصد برسه» این بود که وقتی از ایمیلم reply می کنم، مستقیما جوابش بیاد توی اینجا... اما نیومد و مجبور شدم دوباره بیام اینحا و تایپ کنم. فکر کنم google wave امکاناتی تو این مایه ها رو داشت...

میلاد گفت...

سلام
من در زمینه پزشکی و تشریح و غیره اصلا تخصص ندارم لذا اصلا نمی فهمم چی میگی ! ولی کلیت مطلبتو فهمیدم .

اصولش فقط به پزشکی ربط نداره .

بطور کلی من یک سوال دارم ؟ مرجع تقلید اولین بار از کجا درست شد ؟ و چرا درست شد ؟
اگر میشه و اطلاعاتی داری راجع به این موضوع توضیح بده لطفا .!

چون اگر این رو توضیح بدی جواب خیلی چیز ها رو می گیرم .

Mohammad KhoshZaban گفت...

به میلاد:
آره، اصل مطلب، مستقل از مثاله. فقط گفتم یه مثال خیلی روشن بزنم.
نمیدونم راستش. و حقیقتش، من با تشکیل مرجعیت در اون موقع ها مشکلی خیلی ندارم. ادامه اون مسیر در امروز، و اصالت پیدا کردن فرم خاص مخصوص اون زمان، به جای محتواشه که من رو اذیت میکنه.
قربانت

میلاد گفت...

این کتابه ارزش خوندن داره ! ؟ کتاب بهتری هست برای من ریاضی خونده مفید باشه . می خوام راجع به داروین و حرف هاش مطالعه کنم.
On the Origin of Species by Means of Natural Selection, or the Preservation of Favoured Races in the Struggle for Life

Mohammad KhoshZaban گفت...

به میلاد:
این مال خود داروینه!
من جای تو باشم، احتمالا
The Selfish Gene
رو میخونم. ولی همون هم خوبه.
قربانت

ناشناس گفت...

سلام

مبحث جالبی رو مطرح کردید

خوبه که مرجعم اقای صانعیه

عقلانی بحث کردن ایشون

در مورد مطلبتون در مورد اولیای دم باید بگم به ندرت میتی فقط یک ولی دم داره

سید مجتبی شجاع الساداتی گفت...

خواستم بگم صرفا محترمانه نیست...حرف شما درسته ولی رعایت ادب آن نیست.نمیگم می خواستی بی ادبی کنیا!!ولی حقیقت رو نباید تو صورت طرف تف کرد...نباید ضعفش باعث بشه خرابش کنی.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
علیک سلام
1- بحث من به کل تفکر مرجعیت تام برمیگشت، نه یک مثال خاص، هر چند بله نظر آقای صانعی در این مورد معقول تر از بقیه است.
2- گاهی یکی از ورثه تصمیم به قتل میگیره، که همون سهم خودش رو بگیره، خیلی ربطی به تک وارث بودن نداره لزوما.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید مجتبی شجاع الساداتی:
میدونی دیگه سید، اشتباهات تابلو رو معمولا با این لحن میشه خوب روشن کرد!
نکته ات رو ولی گرفتم، از تذکرت ممنون

تو گفت...

چی شد که وبلاگت پرخواننده شد؟

Mohammad KhoshZaban گفت...

به تو:
والا فکر نکنم خواننده زیاد شده. رفقا کامنت گذاشتن. همین!

سيد عباس بني هاشم گفت...

راستی محمد جان، نظرت درباره این گزاره های زیر چیه؟

گزاره اول: حفظ جان انسانهای یک جامعه، واجب کفایی است.
گزاره دوم: آزمایش کردن روی بدن انسان، برای کشف روش درمان بسیاری از بیماری های کشنده (که هر ساله تلفات وحشتناکی می دهند) و همچنین بالا بردن کیفیت سلامت جسمی و روانی انسانها، نه تنها لازم بلکه ضروری است.
نتیجه: آزمایش کردن روی بدن انسان به منظور حفظ جان انسانهای یک جامعه (و نیز افزایش سلامت جسمی و روانی انسانها) واجب کفایی است.

تازه این واجب کفایی بودن برای دو گروه مسئولیت می آورد. یکی آزمایش کنندگان و دیگری آزمایش شوندگان! به بیان دیگر اگر کسی این نتیجه روشن را بپذیرد، بر اوست که در اسرع وقت خود را به یک موسسه تحقیقاتی فیزیولوژیک معرفی کند تا در انجام آزمایشات به انجام شدن یک هدف والا در حد وظیفه اش کمک کرده باشد... واقعا به نظر تو اهمیت این کار بیشتر است یا کشتن برادران مسمان شیعه عراقی ما در هشت سال جنگ تحمیلی که مردم گله گله می رفتند زیر تانک؟ یک چیز انتزاعی مثل وطن اهمیت بیشتری دارد یا مسئله مهمی مانند حفظ جان انسانها؟ خب برویم جلوی کشته شدن انسانها را بگیریم دیگر... برویم داروهای ضد سرطان، افسردگی، ایدز و ... را رویمان آزمایش کنند. می دانی احتمال تولید شدن داروهای موثر چقدر افزایش می یابد؟

پانوشت1: بایاس شده به قضیه نگاه نکنی ها! نبین که به نظرت جواب مسئله غلط می آید، پس حتما باید به هر قیمتی آنرا تخطئه کنی... واقعا دقت کن ببین کجای استدلال مشکل دارد. قسمت اول یا قسمت دوم؟

پانوشت2: مواظب باش یک میم به جانت نیفتاده باشد در دفاع از زندگی خودت در قبال جان انسانها. می دانی که انسان را سالها پیش برادران کمونیستمان موجود توجیه گر می نامیدند... حال تو می توانی آن بیان را در مدل آقای داوکینز به صورت زیر ببینی:
The meme for blind faith secures its own perpetuation by the simple unconscious expedient of discouraging rational inquiry.
اگر این حقیقت روشن را انکار کنی، حتما یک میم کل ذهنت را فرا گرفته و (برای بقای خودش در تو) راه فهم منطق را بر تو بسته است...
پانوشت3: به نظرت آیا حتی در مورد آدمهای باهوش هم این مسئله که از داوکینز نقل کردم صادق نیست؟ یعنی نمی شود ذهن آدمها توسط یک سری میم هایی تسخیر شود و دیگر نتوانند منطق را ببینند؟ اگر اینگونه است، آیا تو جزو کدام دسته ای؟

سيد عباس بني هاشم گفت...

درست است که پانوشت3 به کلی بحث دیگری را مطرح می کند که ابتدائا بی ارتباط با بحث گذشته می نماید، اما خوب است که روی آن هم به صورت مجزا فکر کنیم... یادت هست ذیل بحثی که به نقل از آن روانشناس اسرائیلی می کردی، می گفتی چیزی به نام هوش هست که باعث می شود ما روی اشخاص، وقایع تاریخی، ایده ها و مهندسی ایده ها قضاوت کنیم؟
سوال من اینجاست که به فرض اینکه فرد با هوش تر در محدوده اعتماد به اشخاص گیر نمی کند، آیا واقعا با این تفاسیر می توان گفت که فرد باهوش کمتر اشتباه می کند؟
به چند دلیل به نظرم نمی آید که حداقل بتوان به راحتی اینگونه حکم کرد. مثلا یکی اینکه پی بردن به ایده های ورای یک شخص یا حادثه بسیار خطاپذیر است و صرف اینکه افق های بالاتر را مد نظر قرار دهیم، به این معنا نیست که ما را به مطلوب می رسانند. شاید سیر کردن در آن افق ها ما را زمین بزند. دیگر اینکه همانطور که در پانوشت3 اشاره کردم، ممکن است به جان همین آدم های به اصطلاح باهوش یک میم بیفتد که فاتحه شان را بخواند. نمی دانم این میم ها چه چیزهایی می توانند باشند، اما به نظرم چیزی مانند عچب می تواند مثال من را به اندازه کافی توضیح بدهد. و علیک و العجب برادر...!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
در مورد اخلاق پزشکی، یه توضیحی مینویسم. خیلی زود میخوای نتیجه بگیری، وقتی کلی نکته دیگر هست.

در مورد پانوشت 2- در مورد ممتیک، یه مقدار صبر کن. بزار دو سه فصل دیگه بگم، بعد. نگاهت به میم، اولا باید مکانیکی باشه، نه ارزشی.

در مورد پانوشت 3- آدم های باهوش هم قربانی میم های با تأثیرات مضر هستن. داستان Kurt Wise رو که گفتم، یادته؟
در مورد اینکه آیا توجه به ایده ها به جای اشخاص، احتمال اشتباه را پایین می آورد، جوابم مثبته، در صورتی که به اندازه کافی در دیدن ایده ها ورزیده باشد و الگوهای متفاوت را بشناسد. وصیت حضرت علی به امام حسن را در مورد خواندن تاریخ یادت هست؟
عجب، اگر بشه گفت میم است (که نیاز به آزمایش دارد) خیلی ساختارش جالب است. ولی راست میگی، إیاک و العحب...
ممنون