۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

Psychiatry

موقعی که پزشکی رو شروع کردم، شاید چیزی که بیش از همه مشتاقش بودم، روانپزشکی بود.
حالا شروع شده، و عالیه.
یعنی جدا از زیبایی های علمیش، به شدت درگیر فکریم در معانی ضمنی حقوقیش. مثلا، به چه حقی دقیقا ما یه نفر رو به زور نگه میداریم تو تیمارستان؟ اصلا این تیمارستان ها، آغازشون کی بوده؟ درگیر فوکو شده ام، بد!

26 comments:

ناشناس گفت...

Foko?!! Amazing...Brave...Enjoy
:)

ناشناس گفت...

فرداداریم می ریم همونای رو که نیاز به این مراکز دارن مواخذه کنیم ببینیم دردشون چی بوده که کتاب خالقشونو...

میلاد گفت...

فوکو دقیقا چه ربطی به روان شناسی داره دکتر ؟

setare گفت...

che hese khubi daram vaghti inja o mikhunam!!!!!!
mishe ye kam az bimarestan benevisid?ghablan ha gofte bud ba inke hanuz sale 3 hastid mirid bimarestano va ye alame tajrobe haye jaleb!!!!!!!chand vaghti hast ke sayy mikonam jolo vasvasamo begiram ke naporsam kojaye donya injuie!kolan ye kam az ravesh dars khundan ha va.. beegid!

setare گفت...

midunam neveshtanesh ehtemalan vaght mibare ama lotfan..............!sepas!

soofi گفت...

سلام/ من موقعی که زیر بار بستری شدن نرفتم ویه جورایی از اون بخش کذایی فرار کردم دلم واسه خودم وتمام کسایی که درگیر این بیماری هستند سوخت از اینکه به ماها به یه چشم دیگه نکاه می کنند و.... بعدش کتاب تاریخ جنون میشل فوکو رو خوندم و واقعا ارومم کرد تسلی بخش خوبی بود ... حداقلش ماها رو دیگه تو دریا نمی ریختند...

علی گفت...

به چه حقی؟ به حقی که قانون باید بگه. قانون هم یا اکثریت تعیین میکنن یا نماینده ی اکثریت.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به میلاد:
روانپزشکی! نه روانشناسی. زبونتو گاز بگیر!
کلا هر جا می بینی یکی به زور میتونه کاری انجام بده، سریع برو ببین جایگزین هاش چیه، علت اینکه این حق رو بهش دادی چیه و...
تیمارستان ها هم از اول تاریخ وجود نداشته اند. و اصلا بیماران روانی که میگن، همیشه تعریف مشخصی نداشته اند. بعضی مواقع در طول تاریخ کسانی که خیلی متفاوت فکر میکردن رو برچسب روانی روشون میزدند و ...
شیخنا فوکو در این زمینه کتاب داره.
قربانت

به soofi:
خیلی خیلی خیلی ممنون از نوشته ات. هنوز نخونده ام کامل کتاب رو. یه نسخه مختصر داره، یه مفصل. میخوام مفصلش رو بخونم.

به علی:
قانون که در نمی آد خودش، از اکثریت در میاد (خیلی خوشبینانه است این ها!) یا از یه اقلیت با خصوصیات و منافع خاص. اکثریت حق داره در مواردی حرف بزنه که همه توش حق دارن، مثلا جاده تهران کرج. اینکه من تو خونه ام میخوام چه لباسی بپوشم، اکثریت "حق" نداره در موردش صحبت کنه. اگه اکثریت فردا بگه میشه تو رو کشت، تو صدات در نمی آد؟ مسئله اینه که اینکه من اجازه دارم تو خیابون راه برم، به تو ربطی نداره، که حالا بیای من رو بزور تو یه اتاق یا یه ساختمان بزاری. مسئله مطرح، مرز حقوق شخصی و جمعیه عزیز.

علی گفت...

ای بابا منم فقط تئوری گفتم. به هر حال اگر هم خوشبینانه باشه من جهت رو نشون دادم دیگه. آره به نظر من حقوق شخصی رو هم قانون تعیین میکنه. مثل حجاب در ایران. یا این که کی باید چیکار کنه یا نکنه و خلاصه حدود آزادی افراد رو قانونی تعیین میکنه که مورد تائید اکثریت باشه.

علی گفت...

من خودم مخالف حجاب اجباری هستم ولی فکر میکنم بیشتر از نصف مردم ایران این قانون بخوان. یعنی فعلا کار درستیه اجبار کردنش. اما باید فضا برای طرح نظر دیگران باشه که فقط نظر حکومت به خورد مردم نره.(مثل الان)

علی گفت...

اون وقت اگر همه بتونن نظر همدیگه رو بشنون هیچ وقت قانونی در نمیاد که مثلا بخواد منو الکی بشکه. ولی اگرم در بیاد من باید تن بدم. گرچه فقط تئوری دارم میگم.

علی گفت...

بشکه اشتباه شد. بکشه!

علی گفت...

وای من هی یه چیز مینویسم باز یه چیز دیگه یادم میاد. ببخشید. یه چیز دیگه. حالا سوال پیش میاد که این وسط اگر راه درست به فکر هیچکس نرسه چی؟ برای همینم خدا پیامبر فرستاده که ما در جامعه حین اینکه نظر های دیگران رو میشنویم نظر اون ها رو هم بشنویم. هر کی با خودش صادق باشه قبول میکنه. اگر هم نباشه نمی کنه. اینجاست که معنی مسلمون غیر شناسنامه ای معلوم میشه. اسلام باید عرضه بشه. عرضه. فقط عرضه.

م گفت...

به علی:
سر این که حجاب امر خصوصیه یا عمومی اختلاف هست.
البته قبول دارم که سر این که حق از کجا میاد اختلاف هست (بعضی نظر اکثریت رو ملاک می‌دونند (در حوزه‌ی عمومی)، برخی هم اصلاً اکثریت رو منبع حق نمی‌دونند) ولی حجاب مثال خوبی نبود چون اکثر اختلافات سر اینه که حجاب شخصی هست یا نه؛ وگرنه چون حکمی اسلامی برای مجازات بی‌حجابی نداریم اگر حجاب یک امر شخصی شناخته می‌شد در ایران اجباری نمی‌شد.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به علی:
عزیز، دو تا مطلب رو هی قاطی میکنی. یکی اینکه چگونه "میشود" یکی اینکه چگونه "باید" باشد.
اینکه حدود آزادی افراد رو قانون تعیین میکنه، از نوع اوله، که میتونه کاملا خلاف دومی باشه. اگه اکثریت مردم بخوان یه چیزی رو، در صورتی که اون چیز، در محدوده ملک عمومی باشه، "باید" اونگونه بشه، اگه نه، "نباید"، حالا چه بشه، چه نشه. اکثریت کوفیان، حضرت امام حسین(ع) رو کشته میخواستن، هر چند "نباید"، و محدوده ملکشون هم نبود.
اینکه نصف مردم ایران بخوان یا نخوان، یه مسئله است، اینکه اساسا لباس زن (در حد وجه و کفین) جزو ملک عمومی هست یا نه، یه مسئله دیگه، این دو رو با هم قاطی نکن. تو اگه معتقدی حجاب اجباری درسته یا غلطه، یا با "ذات" حجاب مخالفی، یا با "زور" کردن حجاب، یا اساسا با "ملک عمومی" بودن حجاب (منظورم از حجاب، وجه و کفینه فقط). من چون با "ملک عمومی" بودنش مشکل دارم، "زور" بودنش رو هم به تبعش غلط میدونم.
اگر هم همه نظر همدیگه رو بشنون، خیلی چیزا میشه، ولی فعلا کشکا دوغا ماستا.
این هم که اسلام فقط باید "عرضه" بشه، اگه بهش معتقدی، بدونی یا ندونی، زیرآب "حکومت اسلامی" رو زدی به حول و قوه الهی. تکبیر!

علی گفت...

حکومت اسلامی رو اگر اکثریت نخوان خوب نباید باشه. و نمیشه معمولا! راجع به محدوده هم باید بگم خود همین رو هم با قانون تعیین میکنه.

علی گفت...

اینکه چی ملک عمومی هست یا نه. و این که نظر چه کسانی در چه محدوده ی جغرافیایی نفوذ باید داشته باشه رو هم قانون براش میذارن.

علی گفت...

یه چیز دیگه هم این که حکومت اسلامی تعریفش اصلا همینه. یعنی حکومت دموکراسی. یعنی اگر یه کشوری کاملا بر اساس مثلا قوانین مسیحی اداره بشه چون اکثریت میخوان. اون هم حکومت اسلامیه.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به علِی:
اینکه چی ملک عمومی هست یا نه رو قانون میگذارن واسه اش، درسته، ولی این اصلا دلیل بر درستیش یا حق عموم برای قانون گذاری در اون مورد نمیشه.
در مورد حکومت اسلامی که گفتی، مسئله اینه که اصلا چیزی به نام "قوانین اسلام"، واضح و روشن وجود نداره. هر مرجعی یه جور برداشت میکنه، خیلی مسلمان ها هستن که جور دیگری زندگی میکنن و ... و از اون مهمتر، اگه مردم بخوان فقط در یه مورد خاص، قانونشون شبیه برداشت تو ازاسلام باشه، ولی در بقیه موارد نه، آیا مرتد اعلامشون میکنی؟
قربانت

علی گفت...

در کل این دنیا ظرفیت برقراری عدالت صد در صد رو نداره. این که معلمومه.

ناشناس گفت...

از بخش روانپزشکی زیادخوشم نمیاد وقتی دوربریام راجع به کیساش حرف مزنن یاگاهی که میرم توبخششون بشدت افسرده می شم اینقد که حس میکنم خودمم دارم مثل اونا میشم اصلا برا رفتن به این بخش منتظر نیستم

نيلوفر گفت...

سلام دكتر.
اينكه شما "خوش زبان" هستيد و من هم "خوش زبان" هستم كمي بامزه و خاص به نظرم اومد. زياده عرضي نيست...

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
حتما در این مورد مینویسم.

به نیلوفر:
!

Goodgod گفت...

خوش به حالت، منم عاشق این درسام
ولی دارم ریاضی میخونم...

ناشناس گفت...

salam, mishe ye kam be man komak koinin ehsas mikonam bimaram :(

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
من یه دانشجوی ساده ام، به پزشک مراجعه کن لطفا عزیز.