۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

Tractatus Logico-Philosophicus

در زندگی هر کسی، یه لحظاتی هست که چیز جدیدی یاد میگیره.
گاهی اوقات، این فقط یه مطلب خاص نیست، یه نگاه خاصه. یه نگاه جدید، که همه چیز رو رنگ تازه ای میده.
تموم کردن کتاب Tractatus Logico-Philosophicus، چند هفته پیش، همچو تجربه ای بود. چنان تکونم داد، که هنوز مست تموم شدنشم. سبکی که ویتگنشتاین نوشته بودش، به این سبک
1
1-0-1
1-0-2
1-1
و ... بود. خیلی برام جالب بود. سختی نوشتن به این سبک اینه که دیگه نمیشه پشت پاراگراف های طولانی قایم شد، باید استدلالت رو در نمای کامل خواننده بگذاری. یا درسته، یا غلط، واضحه، نمیشه کش داد، یا مغلطه کرد.
برای خوندنش، همه اش رو پرینت کردم و چسبوندم به دیوار، نشستم به خوندن. هی باید رجوع میکردم به قبل و بعدش، که تعریف ها رو درست جای خودش بنشونم و ...
خلاصه تمام شد چند هفته پیش، چند گزاره آخرش رو این پایین مینویسم، اینم عکسی که صادق ازم گرفت وقتی تموم شد.
برای فهم گزاره ها، فرض کنین که ویتگنشتاین قبل از اینها نشون داده که اساسا چه گزاره هایی رو میشه توسط زبان بیان کرد. یعنی اساسا به چه چیزهایی فکرکرد. به قول خودش، هدفش از این کتاب، این بود که مرزهای فکر کردن رو نشون بده. منتها مرز رو نمیشه نشون داد، چون اونوقت باید محدوده ای که بهش نمیشه فکر کرد رو هم روش فکر کرد، که محاله، بنابراین فقط میشه نشون داد که راجع به چه چیزهایی میشه فکر کرد و حرف زد.
وقتی ویتگنشتاین این کتاب رو نوشت، پا شد رفت مدارس ابتدایی درس بده، گفت که فلسفه تموم شد. خیلی داستان زندگی قشنگی داره این مرد، دارم میخونم داستان زندگیش رو.
بگذریم، این اون چند گزاره آخر کتاب:

6.5
When the answer cannot be put into words, neither can the question be put into words.
The riddle does not exist.
If a question can be framed at all, it is also possible to answer it.
6.51
Scepticism is not irrefutable, but obviously nonsensical, when it tries to raise doubts where no questions can be asked.
For doubt can exist only where a question exists, a question only where an answer exists, and an answer only where something can be said.
6.52
We feel that even when all possible scientific questions have been answered, the problems of life remain completely untouched. Of course there are then no questions left, and this itself is the answer.
6.521
The solution of the problem of life is seen in the vanishing of the problem.
(Is not this the reason why those who have found after a long period of doubt that the sense of life became clear to them have then been unable to say what constituted that sense?)
6.522
There are, indeed, things that cannot be put into words.
They make themselves manifest. They are what is mystical.
6.53
The correct method in philosophy would really be the following: to say nothing except what can be said, i.e. propositions of natural science—i.e. something that has nothing to do with philosophy—and then, whenever someone else wanted to say something metaphysical, to demonstrate to him that he had failed to give a meaning to certain signs in his propositions. Although it would not be satisfying to the other person—he would not have the feeling that we were teaching him philosophy—this method would be the only strictly correct one.
6.54
My propositions serve as elucidations in the following way: anyone who understands me eventually recognizes them as nonsensical, when he has used them—as steps—to climb up beyond them. (He must, so to speak, throw away the ladder after he has climbed up it.)
He must transcend these propositions, and then he will see the world aright.
7
What we cannot speak about we must pass over in silence.

کل کتاب رو هم اینجا گذاشتم به فرمت پی دی اف (Tractatus Logico-Philosophicus). منتها یه ایراد داره، اونم اینه که صفحه 8 کتاب، یه شماره هست که نوشته 2.023 در حالیکه باید نوشته باشه 2.0232
از کتاب، توصیه میکنم که حتما مقدمه ویتگنشتاین رو بخونین، مقدمه راسل خیلی خوندن نداره، مگه اینکه کتاب رو بخونین.
همین.

پانوشت: اگه فکر میکنین "میفهمین" که problem of life یعنی چی، قطعا اشتباه میکنین!

13 comments:

Unknown گفت...

Salam Mohamad jaan
I just came across your blog; Was really impressed. Great job. Years ago when I was a med student it was so rare to find one, looking outside the shell! Medicine as a multidisciplinary science provides great skills on problem solving, analysis and understanding, only if one choose to break the cell and see more than just Medicine. May God help us all to know and do the best!
I will try to catch up with the post and we will have more to chat about.TTYL Ehsan

ناشناس گفت...

سلام.ممکنه ادرس چند تا سایت برای دانلود کتاب انگلیسی به من بدین؟البته غیر از گوگل بوک. بیشتر تاکیدم روی کتابهای جدید و موضوعات فلسفه و جامعه شناسیه..خیلی ممنون میشوم اگه جواب رو همین جا بگذارید

سيد عباس بني هاشم گفت...

به Ethan:
Medicine as a multidisciplinary science یعنی چی؟! فرقش با Medicine as a single disciplinary science چیه؟ یعنی شما داری یک چیز دیگه می خونی؟ بابا ما فکر می کردیم فقط خودمون بین رشته ای هستیم!
پانوشت: در مجموعه رشته های وزارت علوم، رشته مهندسی پزشکی را به همراه مهندسی انرژی، در زیر مجموعه رشته های بین رشته ای جای داده اند. به گمانم هیچ جای دیگری برایش پیدا نکرده بودند.

سيد عباس بني هاشم گفت...

محمد جان،
من رو باش این همه برای کتابه ازت منت کشیدم!

سید حسن میرپور گفت...

سلام به همگی...
آقا پستی که گذاشته بودی که اصلا تو کار ما نبود، ولی یکی از بچه ها رو دیدم، خیلی اصرار کرد که تو وبلاگت یه کامنت بذارم ، منم اطاعت کردم...
احتمالا تا بعد از امتحانا نمیتونم خیلی سر بزنم، ولی بعدش در خدمت همه، -به خصوص شما آقا محمد- هستم...

مغزی کوچک گفت...

رفت تو لیست که بخونمش... لیستم داره یه کم طولانی میشه که البته خیلی بهتر از وقتیه که لیست آدم خالی میشه...

ا.خ. گفت...

1-دکی خیلی با عکست حال کردم .
2-بابا خفن !!!!!

به عباس : بابا بین رشته ای ! حالا چه خبر عباس ؟ وارد کدوم فازش شدی ؟بیوالکتریک ؟
کارت درسته ! ما که تو کار خدمت و این حرف ها نبودیم ! خدمتم باشه از شماس.

دریا طوفانی شده .

سيد عباس بني هاشم گفت...

به ا.خ:
ا. خ. یعنی چی؟

Mohammad KhoshZaban گفت...

به Ehsan:
Salaam!
it's so good to hear someone else who can actually look at medicine this way. The mere day-to-day practice of a clinician, especially as a clinical student is indeed a great framework to learn thinking skills, something which is not so easy to come by in other disciplines, and such a diversity of issues. May be the novelty is still so fresh to me that I may not be the best judge of how it will all unfold in a few years, but I can surely say I'm really impressed so far. By the way, since I don't have a medical Farsi-reading friend, I really don't write much about the life of a medic, I don't even know how to begin to describe the process, could be something I might start later.
Anyway, good to hear from you.

به ناشناس:
اینجا رو نگاه کنین
http://gigapedia.com

به سید عباس بنی هاشم:
قضیه multidisciplinary science بودن پزشکی، اینه که واقعا یک رشته نیست. تعداد رشته هایی که کنار هم زندگی میکنن در پزشکی، و تعداد شیوه های فکر کردنی که باید در مورد هر مریض به کار بره، و علوم مختلفی و رشته های مختلفی که دست به دست هم میدن، واقعا زیاده. علتش همینه که دانشجوهای پزشکی که خوب درسشون رو خونده اند، معمولا با بچه های پیراپزشکی که مینشینن، تقریبا همه حرفشون رو می فهمند. خیلی ربطی به مهندسی پزشکی نداره، هر چند نامربوط نیست. متوجه منظور این بنده خدا نشدی، ولی مهم نیست.
حالا مگه من چی گفتم که میگی منت کشیدی؟ بابا بی خیال، از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن.

به سید حسن میرپور:
به سلام عزیز! چطوری؟ کی رو دیدی؟ میدونی چند وقته خبری از نیست؟!!! بایکوت نکن ما رو اخوی.

به مغزی کوچک:
گفتین لیست، داغ دلم تازه شد! لیستم رو باید یه دفعه تو یه پست بزارم، هر وقت نگاهش میکنم، شرمنده میشم!

به ا.خ.:
بابا کوتاه بیا! اینطوری ما رو تو دردسر میندازی آخرش ها! حالا من گفتم. قضیه دریا چیه؟ سرت سلامت عزیز.

سيد عباس بني هاشم گفت...

وقتی می بینم که مفهوم نغز برخی از حرفهام رو درک نمی کنی، اول به حساب فضایی که توش هستی می ذارم (کار، خستگی، ادبیات های علمی که باهاشون مواجهی و ...) و دوم به حساب عدم آشناییت با قلم من. با این حال برخی از نفهمیدن ها دیگر قابل پذیرش نیست. بر تو روشن است (باید باشد) که من تا حدودی پزشکی می فهمم که بدانم ملغمه ایست از سیر تا پیاز. پس وقتی صحبت
Medicine as a multidisciplinary science
می شود و این سوال مطرح می شود که در مقابل این چه بوده که شما این تعریف را برگزیده ای؟ و یا مگر این در ذات آن نیست؟، باید این فرض را داشته باشی که قصد من آن نبوده است که برداشت کرده ای.
یا مثلا ... رها کنم! نمونه در ذهنم هست، اما همین بس که کمی در جواب دادن هایت (لااقل به من) دقت کن. سعی کن در فضای ذهنی من وارد شوی و سپس جواب دهی. این
discipline
در خیلی جاها به کار می آید. بایاس نبودن!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
شرمنده!
ببین، در مقابلش چیز خاصی نیست. این یه جور شیوه استفاده از زبان انگلیسیه. یه جور آرایه ادبی!
قربانت

سید حسن میرپور گفت...

سلام محمد جان "میلاد حسینیه " رو دیدم، نمیدونی چقدر خوشحال شدیم از دیدن همدیگه... در ضمن ما غلط بکنیم شما رو بایکد کنیم.

ناشناس گفت...

مرسی از لینک برای این کتاب خوب
راستی من رو حلال کنید نمیدونم چرا کلی خندیدم از عکستون(شرمنده خدا ببخشه)
:)