۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

امید چشیدن

هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را، کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند
هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

مولوی - دیوان شمس - غزل شماره 765

پ.ن. کلا برای دیوان همه شعرا، اصلا همینجوری، این برنامه عالی گنجور رو دانلود کنین، نصب کنین، ثواب داره.

5 comments:

ناشناس گفت...

توخوندن خیلی قشنگس ولی توواقعیت...بایدخیلی آدم پخته ای باشی تاقشنگ باشه من گذروندمش این شعربرام اتفاق افتادوجدی انگارآخرش به همین آخرشعررسیدم بایدتوهمه کاربه خودش اعتماد کرد اینوازکسی که به اوج بی اعتمادی بهش رسیدوالان فهمید چه احمقی بوده باورکنیدتوروخدااگه همه درهاروهم بروتون بسته شدبهش اعتمادکنید یه جور دراروباز میکنه که نمی فهمی چی شد فقط بعضی اوقات میخوادمارومتوجه بعضی خطاهامون کنه و بفهمونه چقدبراش عزیزیم...

سعید گفت...

آقا خیلی ممنون. هم بابت غزل، هم این نرم افزاره.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
ممنون، ممنون از نوشته ات.

به سعید:
ما مخلصیم استاد.

ناشناس گفت...

از اول هفته این غزل رو برای ده بیست نفری خوندم...خیلی گله.. احسنت به حسن انتخاب!

ریحانه گفت...

سلام.شعرتون خیلی حال وهوای خاصی داره.فک میکنم خودتونم موقع نوشتنش همین حال وهواروداشتین.به هرحال خیلی دلنشینه.