۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

Missing the Point

با یه دوست مسیحی صحبت میکردم، چند تا سوال عمیق پرسید، رفتم تو جو.
گفتم مشکلی که من دارم اینه که فرض کن به هر کسی از هر دینی که بخوای، یه میکروفون بدی، بگی در مورد دینت پنج دقیقه، ده دقیقه، یه ربع صحبت کن. چی میگه؟ شروع میکنه به لیست کردن یه سری گزاره، که توصیفات جهانه: "خدا هست، فلانی از طرفش اومده، بهشت و جهنم هست و ..."
ولی آیا خود پیامبرها چنین میکردن؟ مثلا عیسی رو نگاه کن، طبق انجیل، داره از جایی رد میشه، ملت میان به حرفش گوش کنن، بیست دقیقه، نیم ساعت واسه شون حرف میزنه، کسایی که احتمالا هیچوقت تا آخر عمرشون نمیدیدنش، چی میگه؟ اونوقت یه مسیحی که میخواد وعظ کنه، از درونش این احساس میجوشه، با اینکه میدونه فردا هم طرف رو خواهد دید، که هی تأکید کنه روی گزاره های توصیفی، آیا هیچ وقت میگه مثلا

Blessed are the poor in spirit: for theirs is the kingdom of heaven.
Blessed are they that mourn: for they shall be comforted.
Blessed are the meek: for they shall inherit the earth.
Blessed are they which do hunger and thirst after righteousness: for they shall be filled.
Blessed are the merciful: for they shall obtain mercy.
Blessed are the pure in heart: for they shall see God.
Blessed are the peacemakers: for they shall be called the children of God.
Blessed are they which are persecuted for righteousness' sake: for theirs is the kingdom of heaven.
همینطور راجع به بودایی ها، که چی که هی تأکید کنی رو تناسخ؟ چی میشه مثلا؟
گفتم این همه عیسی صحبت میکنه، یه جاش هم ذکر نمیکنه این نکته خیلی خیلی خیلی "مهم" رو که پسر خداست، و خودش خداست، و حتما از طریق او نجات پیدا میکنیم، خب، چرا؟ چرا این باید بشه خط اول حرفها؟
گفتم تو تا حالا با بنیادگرا ها بحث نکردی، تو بقیه حضور داره، ولی تو اونا خیلی واضحه. از اول تا آخر بحث، فقط یه سری گزاره توصیفی رو هی تأکید میکنن، همین.
بعد گفتم:
اینها همه گزاره های توصیفی میگن

All these religious people, they're not moral teachers, they're scientists. and bad ones!
همین، گفتم این جمله که وحی شد رو بنویسم اینجا!

پانوشت: نگفتم از اسلام، و از دردی که میکشیم
پانوشت 2: کل وعظ روی کوه رو بخونین: Sermon on the Mount - با چند تاش موافق نیستم، ولی کلش خیلی عالیه

8 comments:

دکتر نفیس گفت...

حسابی بردیم تو فکر..

سعید گفت...

آیا این قضیه در مورد بیانات حضرت رسول هم صدق می کنه؟ نمیدونم، شاید منم بر حسب شنیده هام دارم قضاوت می کنم، اما تا جایی که میدونم پیامبر اول همه- بدون توجه به موضوع- از بزرگی و یکتایی خدا می گفته، همون طور که حضرت علی در نهج البلاغه این کارو می کنه
در واقع شاید تاکید بر بعضی مسائل خیلی هم بی ربط نباشه، چون جهان بینی رو تغییر می ده. این که ما خوب باشیم که توی همه ادیان هست، چون فطرت آدمه و آدم می پسنده اینو، پس دین چه از جانب خدا باشه و چه ساخته بشرش، این ویژگی توش هست. چیزی که بین ادیان تفاوت می کنه، نگرش به معاد و آخرالزمانه، و البته اینکه اصن ما برای چی باید خوب باشیم، ما به کجا می خوایم برسیم و چجوری باید این رو تامین کنیم. خب طبیعیه که همه سعی کنن بر این تفاوت تاکید کنن... نیس؟

شیما گفت...

البته این حرف شما صحیح که همه پیامبران خدا می خواستن از جانب خدا یک پیام برای انسانها داشتند اما خوب روش رسیدنشون به این اهداف کاملاً متفاوت بوده
مثلاً مسیحیت می خواسته با صلح و دوستی ترویج بشه و اسلام در پی کشور گشایی و جنگ ترویج شده که این دو تا در خلاف هم هستند و اینه که آدمها رو جدا می کنه
وگرنه اگه بخوایم ریز بشیم کدوم یکی از اصول واقعاً توسط پیروان رعایت میشه ؟
به نظر من خیلی کم به اصل پرداخته میشه

محمد گفت...

من فکر می کنم باید به مخاطب کلام نگاه کرد. مسیح وقتی وارد یک شهر می شه و قراره نیم ساعت حرف بزنه، مخاطب‌اش مردمی اند که یکیشون کشاورزه، یکی دیگه آشپزه، یکی دیگه آهنگره. هیچ کدوم فیلسوف یا دانشمند نیستن. پس برای اونها از دین سخن گفتن فرق داره.
به گمان ام اگر به سخنان بزرگان اسلام در مقابل یاران خاصشون - دعای کمیل، خطبه پارسایان در نهج البلاغه - نگاه کنیم لزوما یکسری گزاره اخلاقی نیست و با ادعای ساینتیست بودن جور در میاد - ساینتیست بد یا خوبش رو نظر نمی دم.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سعید:
نیست! نگاه کن به پیامبر، یکی از بیابون میاد، میگه چی آوردی؟ حضرت سوره زلزال رو میخونن، میگه بسه، میره! حضرت هم میگن رجع فقیها!
جنس سخن گفتن پیامبر و ائمه هم با این متولیان رسمی دین خیلی فرق میکنه، خیلی. باید بعدا توضیح بدم. ولی یه نکته ای گفتی که خیلی جالب بود: "برای چی باید خوب باشیم"!!! این خیلی باحال بود برام، هر جوابی جلو این بزاری، نابود کرده ای "خوب" بودن رو، میتونی تبدیلش کنی به یه معامله البته، که طالب خودش رو داره.

به شیما:
من موافق نیستم. اسلام هیچ وقت در پی کشور گشایی و جنگ ترویج نشده. یک مثال بیارید که پیامبر مثلا آغاز گر جنگی بوده اند. رفتار آنچه که بعد از پیامبر اتفاق افتاد، کاملا اهداف سیاسی و مالی داشت، اصلا ربطی به دین نداشت.

به محمد:
راستش موافق نیستم. با فرض تو هم جلو بریم، پس اقلا باید یه بخش عظیمی از گفته های مبلغین دین، از جنس صحبت های رسمی پیامبر(ص) یا مسیح (ع) باشه، که نیست!
در مورد سخنانشون به اصحاب خاصشون، مثلا همین خطبه متقین، به هیچ وجه ساینس نیست، یه بار دیگه نگاه کن، اساسا جنسشون فرق میکنه.
این رو فعلا روش پافشاری نمیکنم، ولی حتی جاهایی هم که گزاره های از جنس ساینس میگن (چگونگی ها)، اساسا مقصودش فرق میکنه با این شیوه مرسوم.
تا شما چی بگی

شیما گفت...

اگه یه نگاه سرسری به کتاب تاریخ اسلام بندازید می بینید که زمان پیامبر مبدا اسلام فتح مکه است و اگر هم با دقت قرآن رو مطالعه کنید می بینید چقدر به جهاد تاکید شده

شیما گفت...

من هم آپم

Mohammad KhoshZaban گفت...

به شیما:
فتح مکه، سال هشت هجریه، یعنی دو سال قبل از وفات پیامبر. مبدأ اسلام؟
جهاد خیلی فرق داره با کشور گشایی. اینکه به شما حمله میکنن، یا شما رو تحت فشار میگذارن از خودتون دفاع کنین، فرق داره با معنایی که از کشورگشایی استنباط میشه.
زمان ائمه که خلفا میرفتن واسه فتوحات، ائمه نمیرفتن و ذم میکردن این رفتار رو.
با احترام