۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

پزشک بدون مرز

دیشب یه جراح که جزو پزشکان بدون مرز بود و اولین (یا جزء اولین) گروهی بود که وارد هایتی شده بود بعد زلزله، اومده بود و نشون میداد عکسهاش رو و صحبت میکرد.
فوق العاده بود، فوق العاده. رسما روشن شده بودم...

پ.ن. همه برای عید دارن یه چیزی مینویسن، مدتی پیش این رو نوشته بودم، میخوام یه عیدی مشتی بنویسم در این مورد.

2 comments:

سيد عباس بني هاشم گفت...

بابا اين چيزها واسه آدم نون و آب نميشه... منتظر يه عيدي آبدار هستم!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سيد عباس بني هاشم:
شما کادو تولد که دادی، بعد اجازه بحث داری!