۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

Avalanche

این متنیه که برتراند راسل راجع به ویتگنشتاین نوشته.
به طرز بدی احساس همذات پنداری دارم.

Then my Austrian, Wittgenstein, burst in like whirlwind, just back from Norway, and determined to return there at once, to live in complete solitude until he has solved all the problems of logic. I said it would be dark, and he said he hated daylight. I said it would be lonely, and he said he prostituted his mind talking to intelligent people. I said he was mad, and he said God preserve him from sanity. [God certainly will.] Now Wittgenstein, during August and September, had done work on logic, still rather in the rough, but as good, in my opinion, as any work that ever has been done in logic by any one. But his artistic conscience prevents him form writing anything until he has got it perfect, and I am persuaded he will commit suicide in February. What was I to do? He told me his ideas, but they were so subtle that I kept on forgetting them. I begged him to write them out, and he tried, but after much groaning said it was absolutely impossible. At last I made him talk in the presence of a short-hand writer, and so secured some record of his ideas. This business took up the whole of my time and thought for about a week.
پ.ن. دلم تنگ شده واسه Tractatus. گاهی دوست دارم بعضی چیزها رو دوباره برای بار اول بخونم/ببینم.

24 comments:

ناشناس گفت...

ببخشید که این سوال رو از شما می کنم، می دونم که ربطی به نوشته هاتون نداره و شاید به خودتون بگین اصلاً به من چه که جواب بخوام بدم. ولی چون می دونم لندن زندگی می کنین فکر کردم از شما بپرسم. متنش رو به انگلیسی نوشتم:
How do you pronounce “Ludgate” (as of Ludgate Hill in London)? I mean does the u sound like “oo” in “book” or the u in “lust”?
از لطفتون متشکرم

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
http://www.howjsay.com

ناشناس گفت...

محشر بود... خیلی ممنون از لطفتون

سيد عباس بني هاشم گفت...

احساس همزاد پنداری با راسل یا با ویتگنشتاین؟!!

البته جفتش خوبه...

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
اول میخواستم بگم ویتگنشتاین، ولی کمی به سوالت فکر کردم، و جوابم اینه که هر جفتش! همیشه این درگیری رو من در خودم دارم.

ناشناس گفت...

سلام.وبلاگتون خيلي جالبه.خيلي وقته ميام اينجا.خاطراتتون رو مي خونم.يه سوال داشتم(اگه خواستيد جواب بديد اگه نه لطف كنيد به هيچ سايتي راهنمايي نكنيد).(معذرت مي خوام چون احتمالا فكرمي كنيد سوالم خيلي بي ربطه يا شايد ساده)ولي اصلا مهم نيست.ببخشيد پرحرفي كردم.(((سوالم اينه عوامل كاهنده ي سرعت خون درافرادسالم چيست.))).ممنون مي شم اگه جواب داديد(((((مي دونم اينجا خاطرات نوشته مي شه نه سوالات بي ربط)))).

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
سرعت خون؟! منظورتون فشار خونه؟
ورزش، پایین آوردن چربی خون، سیگار نکشیدن، رژیم غذایی سالم ساده ترین راه هاشه.

ناشناس گفت...

سرعت خون؟معذرت سوالم روخودم هم حالي نشدم؟ولي بايد جواب بدم.به هرحال مرسي ازراهنمايي تون...(مي كن گلبول قرمز...ولي اون جزئي ازخون به نظرم نمي شه...).

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
گلبول قرمز جزء خونه، منتها اگه مورد خاصیه که سوال دارین، باید بیشتر توضیح بدین، و اساسا من آدمش نیستم. من به صورت کلی گفتم، هر مورد خاصی، باید به دکتر رجوع کنه.

سيد عباس بني هاشم گفت...

محمد جان، سعی کن یک کم فیزیولوژیک جواب بدی!
ببینید، سرعت خون یه چیزه، فشار خون یه چیزه دیگه. فشار خون یه جورایی نیروی محرکه یا پیش راننده خون است که با مقاومت موجود بین خون و رگ مقابله می کنه و اصطلاحا اون رو جبران میکنه... از طرفی دیگر، سرعت خون میشه مقدار برون ده قلبی تقسیم بر سطح مقطع رگ. تا اونجایی که به عقل من می رسه، قضیه از این قراره که قلب میاد و یک فشاری رو ایجاد می کنه که با توجه به ویسکوزیته و وزن مخصوص خون و همچنین اصطکاکی که خون با دیواره ها داره، عملا یک برون ده مشخصی رو ایجاد خواهد کرد. این برون ده، وابسته به قطر رگ (ها) یی که خون در آنها جریان دارد، سرعت حرکت جریان مایع (خون) را مشخص می کند. بنابراین توضیحات مشخص می شود که عملا ویسکوزیته خون در سرعت خون تاثیر می گذارد و به این علت که افزایش ویسکوزیته (و همچنین وزن مخصوص) باعث افزایش اصطکاک می شود، با افزایش ویسکوزیته خون در فشار ثابت ایجاد شده توسط قلب، سرعت جریان خون کمتر خواهد شد. با توجه به اینکه می دانیم افزایش گلبول های قرمز خون باعث افزایش ویسکوزیته خون شده و عملا سرعت آنرا کاهش می دهند، می توان غلظت گلبول های قرمز را یکی از عوامل موثر بر سرعت خون دانست. از دیگر این عوامل می توان به گشادی عروق و کاهش فشار خون (که خود باعث کاهش برون ده قلبی می شود) اشاره کرد که البته موارد زیادی مانند تحریک های سمپاتیک و پاراسمپاتیک، هورمونها و ... باعث تغییرات آنها می شود.
البته تا جایی که من می دانم، عملا آنچه که مهم است همان فشار خون است... اما چون با بالا رفتن ویسکوزیته خون سرعت جریان خون پایین می آید، با توجه به فیدبک هایی که بدن دریافت می کند سیستم عصبی قلب را وادار می کند تا بیشتر فعالیت کند تا با افزایش فشار بتواند جریان (فلوی) خون مورد انتظار را تولید نماید.
محمد جان، خوب بود؟

ا.خ. گفت...

اینا که سیالاته ! مام بلدیما!

سيد عباس بني هاشم گفت...

آره دقیقا سیالات هست! اما توی بدن چون خون خیلی رفتار ایده آلی نداره، جریانهای خطی و مشوش وجود داره، رگها خاصیت الاستیک دارند و ... این مباحث رو تحت عنوان اختصاصی «بیوفلویید» بررسی می کنند. اگرچه مبنای کار همون قانون برنولی است.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
خوب بود، هر چند خون خیلی پیچیده تره. عملکرد گلبول های قرمز، به کلی با یه سیال ساده فرق میکنه. علی ای حال، چیزی که باحاله اینه، هیچ کدوم از اینه واسه این بنده خدا سوال نبود! اصل سوال مردم معمولا اینه که چطوری بیارن پایین فشار خونشون رو، که اون قسمت، دقیقا همون چیزیه که نوشتی "موارد زیادی مانند تحریک های سمپاتیک و پاراسمپاتیک، هورمونها و ..." خلاصه خیلی خوندن نوشته ات فرح بخش بود! یاد قدیما زنده شد!
قربانت

ا.خ. گفت...

من یه سوال دارم عباس عزیز :
هر چی که می خوادباشه شرایط ، آخرش نتیجه چی چی هست ! چه می دونم مثلا فشار وارد بر یک قسمت از دیواره رگ را مگه در میارید ؟ آخرش دقیقا چه چیز این سیال رو محاسبه می کنین ؟

مثلا آیا این علم می تونه بفهمه در کدام قسمت این همه رگ های بدن جریان خون فوق بحرانی شده ، مخصوصا اگر اون تو مو ها باشه ! منظورم اینه که آیا از تمام مسیر اطلاع دقیق دارین و با این ویژگی های خاص مسیر و خود خون می تونین بفمین کجا مثلا گرفتگی هست ؟

ا.خ. گفت...

ما در شبکه آب رسانی این شبکه رو طراحی می کنیم !

سيد عباس بني هاشم گفت...

باید بگم که من در این زمینه کار نمی کنم... اما کسانی که در زمینه medical imaging فعالیت می کنند می توانند از این کارها بکنند. در مورد اینکه فشار وارد بر «دیواره رگ» رو در بیاوریم، فکر نمی کنم خیلی فاکتور مهمی باشه که بخواهند روش کار کنند. اما فشار خون رو می توانند با سنسورهایی که به داخل رگ می فرستند، در هر نقطه ای از داخل رگها و حتی قلب به راحتی اندازه گیری کنند. در مورد جریان خون هم تقریبا همه چیز رو می تونند بفهمند! با استفاده از دستگاههای آنژیوگرافی و از اون مهمتر CTscan می تونند بفهمند که کجا و به چه صورت گرفتگی وجود داره و از این حرفها. می توانند دقیقا جریان خون رو با دقت بسیار زیادی توی تمام رگها نشان بدهند. حتی می توانند با تکنیک های تصویر برداری به طور مجازی داخل رگ را باز کنند و درون آنرا مشاهده کنند. اما اینکه مثلا 4-D CT Imaging که همون عکس چهار بعدی یا فیلم خودمون میشه که توسط دستگاه SC scan بدست می آید چقدر کاربرد درمانی داره، یا مثلا در حال حاضر چقدر پزشکها ازش استفاده می کنند، یا قیمت تمام شده اش اون رو به یک وسیله تشخیصی رایج تبدیل کرده یا نه، و شرکت های بیمه اون رو به رسمیت بشناسند و... چیزی نمی دونم. اما در حوزه های تحقیقاتی دارند روش کار می کنند و تقریبا همه چیزش رو درآورده اند. به عبارت دیگر حتی اگر این دستگاهها رو نتونی در بیمارستانها پیدا بکنی می تونی توی مقاله ها و یا تبلیغات شرکت های بزرک مانند زیمنس، فیلیپس و ... دنبالشون بگردی.
پانوشت1: امیدوارم محمد از اینکه بلاگش تبدیل به یک فروم مهندسی پزشکی شده، ناراحت نشه!
پانوشت2: «ا.خ.» یعنی کی؟

ا.خ. گفت...

قربونت عباس ، مهندسی پزشکی می خوندی یا برق ؟
کارت در هر صورت درسته !
راستی من احتیاج دارم یه نفر بیاد صحبت کنیم ! می تونم یه آدرس ایمیل بدم و اون جا صحبت کنیم .
مسلما ادرس رو همین الآن می تونم برم یاهو بسازم .

ا.خ.=اخوی خدیجه

محمدرضا گفت...

سلام محمد عزیز
درد گیر امتحانات بودم
سرویس جیمیل هم چند وقتی هستش که مسدودش کردن
نمیتونم خیلی سربزنم بهت
ای کاش ارادت ارتفاع داشت تا موقع تقدیم بهت با دیدنش کلاه از سر همه بیفته
قربانت محمدرضا

سيد عباس بني هاشم گفت...

به ا.خ:
من متوجه نشدم. «اخوی خدیجه» یعنی کی؟ من شما رو می شناسم؟
می تونیم همه جا صحبت کنیم yahoo, skype, telephone(!) یا ...
من اول برق می خواندم، الان مهندسی بیوالکتریک می خوانم که گرایشی از برق می باشد.
پانوشت: باز هم از محمد عذر می خواهم که بلاگ ایشان را تبدیل به یک فروم خصوصی کرده ایم.

ا.خ. گفت...

من ایمیل رو ترجیح می دم
قاعدتا نباید بشناسی ! و نمی شناسی و نخواهی شناخت .
بحث در مورد تغییر رشته است . من 4 سال درس خوندم و الآن می تونم از نو در یک دانشگاه رنک زیر 20 از دوباره لیسانس شروع کنم و اتفاقا دنبال روبوتیکم ولی فعلا مجالش پیش نیومده که روی روبوتیک کار کنم.
از طرفی می تونم فوق لیسانس در رشته خودم در یک دانشگاه جزو 200 تای اول ادامه بدم .
موندم چه کنم !
بقیه جزئیات رو در ایمیل توضیح می دم .
شرمنده از بابت صاحابش

ا.خ. گفت...

یادم رفت :
Bil_Key@yahoo.com

ناشناس گفت...

ممنون ازراهنماييتون.

حسین وجدانی گفت...

سلام داداشم
بابا به روح امام انگلیسی من ضعیفه
مگه...داری خب فارسی بینویس مام بفهمیم!
شب بخیر

Mohammad KhoshZaban گفت...

به حسین وجدانی:
سلام داداش
نمیشه آخه برادر من. همونجوری قشنگه! شما ببخش ما رو
شب و روزت به خیر