۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

اولین سزارین

اولین کار در هر رشته ای، خیلی به یاد موندنیه
شاید هم اولین نباشه، شاید مهم شرایط و اتفاقیه که می افته
خلاصه
جمعه شب اولین عمل سزارین عمرم رو حضور داشتم و کمک کردم کمی
منتظر بودم یه تیپ احساس مثل اونی که تو فیلم Before Sunrise میگه پیدا کنم، یا مثلا احساس عجیبی بهم دست بده، ولی نشد.
ولی جالب بود، و در خاطره ماندنی
لحظه ای که بچه جیغ کشید ولی یه لحظه جا خوردم!
خوب بود، خوب...

پانوشت: از اواخر پارسال، احساس خوبی نسبت به تخصص زنان پیدا کردم.

11 comments:

رهام گفت...

سلام

جناب شما کجا تشریف دارید؟ چون که اقایون که نمی تونن این رشته رو انتخاب کنند!!!!!!

حسین رجایی گفت...

سلام .
و از اون بی نظیر تر اون زمانیه که خودت یک NVD رو انجام بدی !
فوق العاده اس . تجربه خواهی کرد !

سيد عباس بني هاشم گفت...

کم کم به نظرم داری بزرگ میشی ها... یواش یواش (یه پنج شش سال دیگه!) وقت ازدواجت می رسه!

سيد عباس بني هاشم گفت...

دو تا سوال:
این احساس خوبی که می گه یعنی چه؟ یعنی از زنان متخصص خوشت میاد، یا اصولا تخصص در زنان امری پسندیده است؟ یا اینکه زنان هم می توانند متخصص بشوند؟
نکته دیگری که در این زمینه تخصص نمی فهمم (ویکی هم بلد نبود!) مسئله NVD است. اون دیگه چیه؟

مغزی کوچک گفت...

ُسلام. یکی دوسال قبل من تو کامنتهای یک دوستی با شخصی به اسم محمد خوش زبان آشنا شدم. بحث فلسفه اسلامی و قانون علیت و اینجور چیزها بود. مطمئن نیستم که شما بودین یا نه. میشه لطفا جواب بدین. و اگر این محمد همان محمد است آیا علاقه ای به ادامه اون مباحث دارین.

Mohammad KhoshZaban گفت...

به حسین رجایی:
قطعا!
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
مخلصیم قربان

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سيد عباس بني هاشم:
مطلب اول:
- هرگز
- عمرا
- برو بابا
مطلب دوم:
این احساس خوبی که نوشتم، یعنی از تخصص زنان خوشم اومده. از رشته اش. ولی قطعا اینایی که نوشتی رو هم پایه ام! بماند! شاید بعدا نوشتم.
مسئله NVD هم یعنی زایمان طبیعی.

ناشناس گفت...

ای خدا ........
حالا ما هم همچین چشم و گوشمون باز نیست ها ...
امروز در کلاس تنظیم خانواده بالاخره استاد رفت سر اصل مطلب . داشت ملزومات بچه دار شدن رو می گفت :
1- سلول نر و ماده ای باشد اصولا
2-سلول نر وماده بهم برسند ( لقاح)
3-در جایی این ترکیب بتواند باقی بماند(رحم)
بله و لذا ازدستگاه تناسلی مرد شروع شد . کلاس هم ما شاالله همه جور اطلاعاتی که تا بحال نشنیده بودم ، را به استاد رو کرد .
واقعا جالبه این کلاس .
البته این کامنت بیشتر از نویسنده مطلب به نویسنده کامنت بر می خورد.
اما در مورد مطلب وبلاگ :
صدای جیغ نوزاد ، چقدر لذت بخشه ! هیچ وقت خسته کننده نیست .هر کدوم یک زندگیه ! فکرشو بکن ممکنه هر کدومش یک آدم بزرگ بشه و خوشا به حالت که در بدنیا آمدنش کمک کردی.

در مورد پانوشت :
چراش به خودت مربوطه ! ولی منم علاقه مندم ! خداییش حیف نیست این موجودات رو یک چیز فرض کنیم ...چیزش با خودت!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
((:

ولی در مورد جیغ بچه ها، اصلا موافق نیستم! جیغ بچه ها عصبیم میکنه. والا

سيد عباس بني هاشم گفت...

به وبلاگ این آقای «مغزی کوچک در آروزی فهمیدن دنیایی به این بزرگی» سر زدی؟ مثل اینکه اهل حاله ها...
به نظرت آشناست؟ (من که فکر نکنم!)

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید عباس بنی هاشم:
من با کامنت ها نوشته های این بنده خدا از مدتها پیش آشنا بودم. تو اینجا بهش لینک داده بودم. الان تو وبلاگ جدیدی شروع کرده به نوشتن.
نمیشناسمش این بنده خدا رو، ولی گویا موقعیتی شده که إن شاء الله بشناسم.
قربانت