۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

استغراق

ساعت شش صبح بیرون میزنم
ساعت بعد از نه شب میرسم خونه
و این یعنی بخش جراحی!
حس میکنم وقتی در یه رشته به فهم عمیقی رسیدی، که مطالبی که به نظر غیر عادی میاد رو راحت هضم کنی. مثلا اینکه راحت درک کنی که سه متر آب عمودی در یه لوله نازک، زورش بیشتر از یه تانکر آب در ارتفاع یه متریه. یا اینکه راحت بفهمی هواپیما، این غول آهنی، چه طور میپره!
امشب، حوالی ساعت هفت و نیم، ناگهان از شکم مریض (زیر فشار گاز لاپاروسکپی) خون فوران میکنه بیرون، لباس جراح و کمک جراح و من پر از لکه های سرخ میشه. اصلا ترس هم ندارم، خبری نیست، یه شریان کوچولوه دیگه، با فشار یه انگشت حله!

پ.ن. آقاجان، نپرسین، ما تا وقتی دانشجوی پزشکی هستیم، فقط مشاهده میکنیم، یا وسیله میدیم دست جراح، هیچ غلطی نمیکنیم جز مشاهده و درک!

4 comments:

سید طه گفت...

سلام
از بوی اتاق عمل که بوی گوشت سوخته انسان با طعم سوس خون است حالم بد می شود. اون روزا وقتی کوتر می زدندو کلی گرد و خاک می کردند با خودم می گفتم که اتاق عمل بوی کبابی های ناشی را می دهد. راستی انسان سه جز دارد . اید ، ایگو ، سوپر ایگو. اید یا نهاد وقتی ما به دنیا می آییم هست و ایگو و سوپر ایگو بعدا به وجود می آید و رشد می کند . در درون هر کدام از ما چیزی است که تغییر نمی کند . به آن اید می گویند

ناشناس گفت...

آقا جراحی هم می کنید ؟:)

Mohammad KhoshZaban گفت...

به سید طه:
کبابی خیلی باحال بود!
در مورد سایکوآنالیز، یه مقدار محتاطم، به نظرم علوم اعصاب به زودی تئوری های خیلی بهتری به دست خواهد داد.
یا علی

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
...
..
.
..
...