۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

توهین به زن بودن

این متن زیر رو از این پست وبلاگ اینجا کپی میکنم، چون پس زمینه اش تقریبا خوندن رو غیر ممکن میکنه. یکی از عزیزترین دوستام لینک اینو داد که شاید نخواد اسمش رو بیارم.
به شدت با این جمله اش حال میکنم "متنفرم از اینکه به مردها اینطوری نگاه کنم"، چون دقیقا همین معنی رو خودم تو اون سه پست مهریه (مهریه ، مهریه - مارکسیسم ، مهریه - فمینیسم) آورده بودم، منتها هر دو طرفه اش رو.


اولین بار: پلیر به گوش دارم و از خیابان رد می شوم ، آقای نسبتا متشخصی نزدیک می شود و چیزی می گوید هدفون رو در میارم و می گم بله؟ می گه : می شه چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟ میگم بفرمایید (به خیال اینکه آدرسی چیزی می پرسد) می گه: من می خواستم ازدواج کنم! شاخ در می آورم و بی هیچ حرفی هدفونو به گوشم می زنم و به راهم ادامه می دهم.
بارهای بعدی و بعدی در خیابان ، پشت چراغ عابر پیاده ، پیاده رو ، کوه ، پارک:
- میشه وقتتونو بگیرم؟
- چند لحظه وقت دارید؟ (انگار هیچکس برای کار دیگری وقت یک دختر را نمی گیرد)
- حیف نیس دختر به این خوشکلی تنهایی راه بره؟
- جاااااان
- بیا بغلم
- جیگرتو
...
این بار آخر: دانشجو هستین؟
این حرفها زیاده ، همه تون می دونین . شاید به خاطر وضعیت ظاهری ام اینها کمی هم تعدیل شده باشند واگرنه معلوم نیست طرف بجای درخواست ازدواج چی می گفت.
همه ی شما که منو از نزدیک می شناسید می دونید که آدمی نیستم که مرض داشته باشم صاف و ساده سرم تو لاک خودمه می رم و میام و اغلب اخمی هم روی صورتمه . نمی تونید بگید مشکل از منه، این مشکلیه که همه دخترا باهاش دست به گریبانن .
اوایل خیلی لجم می گرفت که اینقدر به زن بودنم توهین می شه
انیکه هر روز و هرروز این اتفاقها تکرار می شه
اینکه مجبورم بهش عادت کنم
لجم می گرفت که نمی تونم از شر همچین آدمایی لذت یکبار تنها کوه رفتن یا پارک رفتن رو بچشم
جدیدا به برداشت دیگری هم رسیده ام
عده ای از آقایون که دست بر قضا تعدادشون کم هم نیست سعی دارن این تفکرو القا کنن :
"همیشه یک سگ نگهبان همراه داشته باش تا سگهای دیگر پاچه ات را نگیرند"
متنفرم از اینکه به مردها اینطوری نگاه کنم
متنفرم از اینکه هرجا می رم مردی رو همراه خودم ببرم که مراقبم باشه
این آدما فقط ما رو اذیت نمی کنن ، نقش مردها رو هم عوض می کنن
نمی دونم چرا جامعه ی مردا از اینکه چنین دیدی نسبت بهشون داشته باشند ناراحت نمی شن و کاری نمی کنن

11 comments:

ناشناس گفت...

سوال: چند درصد آقایون اینطورین که در موردش فکر کنیم!؟
جواب: بیشتر آقایون ,نمی دونم چند درصد ! ولی شاید همه آقایون! به شکل های مختلف!
سوال: واقعا ؟ چرا؟
جواب: اول باید دید که این مسئله لزوما غلطه و جای بحث داره یا نه ؟
مسئله بعدی اینه که ریشه این وضعیت چیه؟ یا به زبون دیگه آیا جز این می توانستیم انتظار داشته باشیم!؟
راحتت کنم اگر من می خواستم احیانا به یکی پیشنهاد ازدواج بدم باید می رفتم سر کلاس درس بلند داد می زدم بیا با من ازدواج کن ؟ یا اینکه با پدر و مادرم راه می افتادم تو دانشگاه که از فلانی خواستگاری کنم!
شاید بشه بنیادی تر سوال کرد : آیا خواستگاری مرد با زن با مسائل و دغدغه های یک فمینیست مشکل داره و اصولا اینکه مرد باید خواستگاری کنه یعنی حق زن ها خورده شده !
این ها در مسئله بزرگی بنام ارف ریشه داره و برخورد با اونها رو باید در ارف ریشه یابی کرد و باید دید که چرا ارف اینطوریه!
اینکه بیام و بگم مردا اینطوری که نشد حرف ! منم متاسفم برای این مرد ها یی که بطور خاص می خوان دختر سوار کنن نه هر کسی که اومد تو خیابون برات بوغ زد! شاید اون مرده این دختررو جایی دیده رفته تحقیق کرده و خوشش اومده ! شاید از یک دانشکده دیگه است! و شاید...

ناشناس گفت...

از اینکه به زن به چشم یک وسیله که مال منه دیده بشه خوشم نمیاد ولی پست این شخص خیلی یک طرفست و یک جور افراط گرایی در اون می بینم ! هر چند نکات مثبتش کم نیست!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
بله، غلطه. اگه نمی یابی که غلطه، اگه احساس تنفر نمیکنی که کسی با خواهر خودت اینطوری برخورد کنه، اگه این رو بد نمی یابی که خودت این رفتار رو بکنی، حوصله ندارم که چیزی بگم. راحت باش!
اینجا مسئله خواستگاری نیست، چرا مسئله رو نامربوط میکنی؟ من کاملا میتونم اون لحنی که طرف باهاش اون جمله رو گفته، بفهمم. بله، میشه تصور کرد که اون مردی که سر کوچه به بانوان تیکه میندازه، ممکنه در اون لحظه دچار جنون بشه و بعدشم یادش نباشه! میشه که چند روزه طرف رو دنبال کرده و نمیتونه جلو ابراز عشقش رو بگیره!
چرخ دنیا اینطوری نمیگرده، برادر من! اون طوری که طرف این جمله رو گفته، مثل گفتن اون "جیگرتو"، تهوع آوره. شاید منظورش این بوده که "کبدت رو مواظبت کن"؟!
بله، باید دید چرا عرف اینگونه است، ولی این چیزی از اینکه رفتار این مردها تهوع آوره کم نمیکنه.
خوبه که اقلا با بوق زدن مشکل داریم، البته اون هم ممکنه بوق ماشینش ایراد داشته!
من اصلا افراط گرایی نمیبینم، شرمنده!
راستی، این برچسب "مرد باید خواستگاری کنه یعنی حق زنها خورده شده" دیگه کهنه شده. دنبال برچسب دیگری باید گشت!
شرمنده یه کم تند نوشتم
قربانت
یا علی

ناشناس گفت...

من با این مفهوم خیلی مشکل دارم
"همه مردا سر وته یه کرباسند "
این غلطه
افراط گرایی رو هم به این منظور گفتم که نباید همه جامعه رو به این شکل اطلاق کرد.
این حرف ها این فکر ها مال بی شخصیت هاست نه مال همه مردم ! همه مردم بی شخصیت نیستند ! سگ کشی رو باهاش موافقم ولی از نظر من این قشر اقلیت که نه در این مملکت بلکه در هارلم هم پیدا می شوند را باید ادب کرد همین !
من هم این مسائل رو می فهمم ! مطمئن باش!

ناشناس گفت...

از فروختن اسکلت فرهنگی مملکت خودمون به بهانه های دل خوش کن متنفرم!

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
همچین مفهومی مد نظر نیست که همه مردها همینن. هیچ کس همچی حرفی نزده، این بنده خدا هم آخرش گفته که: "نمی دونم چرا جامعه ی مردا از اینکه چنین دیدی نسبت بهشون داشته باشند ناراحت نمی شن و کاری نمی کنن"
کسی نگفت که این فقط تو ایرانه و تو هارلم دیگه پیدا نمیشه. این یه مسئله جهانیه، من در مورد ایران مینویسم، نه یه محله نیویورک!
مسئله اینه که چرا کاری نمیکنن بقیه مردها، وقتی می بینن که رفیقشون اینقدر راحت اینطوری برخورد میکنه. نمیدونم الان کجا داری زندگی میکنی عزیز، ولی اگه با چند تا جوون ایرانی بری رستوران، انواع جملات کثیف رو در مورد زنها میشنوی (این به این معنی نیست که جوون های جاهای دیگه این حرف رو نمیزنن، بحث ما ایرانه. هر چند این تفاوت هم هست: درسته که جاهای دیگه این حرف رو میزنن، ولی قانون، اینطوری فکر نمیکنه. تو ایران قانون و فرهنگ، مردسالاره)
حرف اینه. اصلا کسی اینجا بنای یه رنگ کردن مردم رو نداره.
این بنده خدا (که من هیچی ازش نمیشناسم، فقط همین یه متن رو خوندم) اون طوری که من متن رو میخونم، خیلی خوب گفته. حرف سر همین مسئله است، به خواستگاری و فروختن فرهنگ (این مارک هم که تکراری شده) ربطی نداره.
راستی، اینقدر راحت اسم این رو فروختن اسکلت فرهنگی مملکت نگذار. من فقط به حق پایبندم، نه چیزی که ملتم بگن. (حواسم به پیچیدگی های فرهنگ و تکامل هزاران ساله اش هست)
این جمله ات واسه ام از همه بهتر بود: "من هم این مسائل رو می فهمم" خب، اگه می فهمی، چرا تلاش میکنی حرف من رو تبدیل به قانون کنی، بعدش به قانون حمله کنی؟ من فقط یه مورد خاص آوردم. اومدی چسبوندی به یه مدل فمینیسم، بعد به خواستگاری، حالا هم فرهنگ.
چرا اینقدر سریع اطرافیان و همفکرهامون رو میندازیم تو جناحی که هی بکوبیم؟
میدونم که منظورم رو می فهمی، همین مهمه. من هیچ قانونی اینجا نگفتم. یه مفهوم رو تو اون سه پست مهریه نوشتم، همین.
ارادتمند

ایمان محمدی گفت...

نمی‌دونم والا... چی بگم... می‌دونی بدی‌ش چیه؟ منی که تو این فرهنگ زندگی می‌کنم، به مرور این نقش سگ نگهبان بودن رو می‌پذیرم. نپذیرم چه‌کار کنم؟...

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ایمان:
دقیقا میدونم چی میگی:
you were a mask long enough, you forget who you were beneath it

Unknown گفت...

عالی بود
مرسی

بهناز گفت...

من تا همین یک سال پیش با این موضوع که یک مردو همراه خودم داشته باشم تا ازم مراقبت کنه خیلی مشکل داشتم و حتما سعی می کردم دختر مستقلی باشم و حتی موقعی که با دوستان و هم کلاسی های پسرم(بین ما صمیمیتی نبود و رفتار اونا نسبت به من جنبه حمایتی نداشت) کار یا ورزش می کردم تنها بودم که باور کنم من به عنوان یه دختر خودساخته به خوبی از پس خودم بر می آم و احتیاج ندارم کسی رو -چه دختر جه پسر- برای حمایت عاطفی و روانی دنبال خودم راه بندازم. الان با این موضوع کنار اومدم و ترجیح می دم اون کاری بکنم که همه می کنن یعنی اکثرا همراه داشته باشم که تنها نباشم چون از تنهایی خسته شدم ولی اگه قرار باشه جایی تنها برم معذب نیستم گرچه مردایی که سر راه مزاحمم می شن واقعا ناراحتم می کنن من خجالتی ام و جوابهای تند نمی دم و همین اونارو وقیح تر می کنه، کاش بشه یه روز همه مردا از نظر فکری احساس درستی نسبت به زنا داشته باشن

Mohammad KhoshZaban گفت...

به بهناز:
ممنون، البته همیشه ماجرا دوطرفه است...