۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

زیرزمین سالن تشریح

بله، بالاخره اون واحد اضافیم رو تشریح سر و گردن انتخاب کردم. چرا؟ چون تشریح سر و گردن واسه ما خیلی کمه چون انگار کلا پزشک عمومی لازم نیست اونقدر که شکم یا دست و پا رو میشناسه، سر و گردن رو بشناسه و اون معمولا مواردش به متخصص ارجاع داده میشه. ولی من چون احتمال داره یکی از انتخاب هام در آینده جراحی مغز و اعصاب باشه، میخوام یه کم بیشتر بدونم، ببینم خوشم میاد یا نه.
اما، همه سر و گردن ها استفاده شد و سر بنده و دو تا همکلاسی بی کلاه موند. بنابراین، رفتیم به زیر زمین (که تا حالا اصلا نمیدونستم زیرزمینی وجود داره!) در زیر زمین، با منظره ای روبرو شدم که شبیه این عکسه بود که چند روز قبلش تو یه سخنرانی برامون نشون داد. روی چند طبقه، همینطوری استخوان جمجمه چیده بودن. تازه، یه تانکری به ابعاد 60 در 60 در 170 سانت رو باز کرد (سریع با وجب اندازه گرفتم!) و توش پر کله هایی بود که تو پارچه پیچیده بودن که مرطوب بمونه (مرطوب با فرمالدهاید). بله، یکی یکی بلند میکرد، پارچه رو کنار میزد که ببینه تشریح شدن یا نه! اصلا احساس جالبی نبود! اولین بار بود که احساس عجیبی (از این نوع) نسبت به تشریح بهم دست داد. به معلمه گفتم:

- This is Creepy!
+ Creepy?
- I mean, you always see the body as a whole, not just heads in a tank!
+ Well, you’ve seen hands in a tank.
- Yeah, but these are different, they’re HEADS!
بله؟ میپرسین چرا باید احساس متفاوتی نسبت به سر و دست داشته باشم؟ خب، میتونین تصور کنین کدوم عجیبتره، نصفه شب، یه کله مرده رو کنار خودتون ببینین، یا یه دست رو! البته شاید این هم توصیف خوبی نباشه، شرمنده، باید پزشکی بخونین و برین تو اتاق تشریح تا بفهمین چی میگم!

6 comments:

ناشناس گفت...

محمد جان درکت می کنم...البته من فقط در حد فیلم ترسناک با این چیز ها سر و کار داشتم نه بیشتر!
نه!!!لزومی نداره شاید درکت نکنم

رامونیکا گفت...

سلام

من دانشجوی مهندسی هستم
ولی چند روز پیش رفتم پیش یکی از دوستانم که توی سالن تشریح دانشکده ی علوم پزشکی تهران کار میکنه
چیزایی رو بهم نشون داد که شاید دانشجو های اونجا هم هیچ وقت نبینن

تجربه ی بسیار جالبی بود

موفق باشی دکتر

Mohammad KhoshZaban گفت...

به Cyber Soldier:
خوش گذشته پس؟!
سالن تشریح، یه فضای خیلی جالب بود. یادش به خیر...
سربلند باشی

ناشناس گفت...

من رشته رام برشكي ميخونمم و عاشق تشريح انسانم ولي اينجوري كه شما كفتي تشريح رامها كافيمه

Mohammad KhoshZaban گفت...

به ناشناس:
دامپزشکی... یه چیزایی میدونم، ولی نه خیلی زیاد.
حالا نترسین از تشریح!

ناشناس گفت...

ha ha ha
با مزه بود
شما تو جسدا ما تو اشقالا
چند روز پیش برای thermal technology من و همگروهیم مجبور شدیم کل اشغالهای faculty رو جمع کنیم که با وجود جمع کردن تمام پلاستیکها بعد از تبدیل به خاکستر بازم یک کیلو کم اوردیم و بعد از جستجوی دوباره وقتی یه پلاستیک زباله رو زیر یه درخت بیرون از faculty دیدیم دوستم چنان دوید به طرفش و با شوق گفت وای خدای بزرگ که من فکر کردم یه پلاستیک طلا پیدا کردیم...
: )