۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

دو ماجرا

1- گفتم جالب باشه بدونین که هفته ای یک ساعت کلاس آموختن زبان ناشنوایان میرم، آن هم از نوع انگلیسی اش (BSL). خیلی زبان باحالیه. کلی جالب میباشد یاد گرفتنش. و البته معلممان ناشنواست! و اولین جلسه روی تخته نوشت، هر گونه صدا در کلاس ممنوع است! همه خندیدند، ولی من یاد کلاس زبان آقای امینی افتادم. فقط با یک فرق، اگر رومان را کج کنیم و سریع حرف بزنیم، معلم نمی فهمد، ولو بلند باشد! و صد البته، فکرش را بکنید، میتوانی از این ور یه سالن، با اون ور سالن حرفت را بزنی، بدون اینکه مزاحم سکوت سالن باشی! مثل تفاوت بلندگوی با سیم است و بی سیم! و البته سوالی برام مطرحه که چرا در کلاس من همه دخترند؟ یعنی واقعا پسر ها کمتر میخوان توان ارتباط با افراد ناشنوا رو داشته باشن؟ البته این هفته دیدم که اون یکی کلاس انگار بیش از یک پسر داشت، هنوز نا امیدم، ولی کمتر نا امیدم!
2- امروز کمی کمتر از دو ساعت داشتم با یه دانشجوی ریاضی محض صحبت میکردم، آی، چقدر خوش گذشت. از همه چیز صحبت کردیم. علی الحساب: مصمم شدم که فوق لیسانس بخونم برای ریاضی محض (فعلا!) و این دو تا لینک، مال مواد درسی و اسلاید سخنرانی ها و تکلیف ها و ... رشته ریاضیه، مال دانشگاه ما (UCL) و دانشگاه آکسفورد (Oxford). بر و بچه هایی که ریاضی تو کارشونه، حالشو ببرن!

پانوشت: عجب کتاب خوبیه این کتاب "نشت نشا" مال رضا امیرخانی، دم امیر حسین گرم!

3 comments:

ناشناس گفت...

eyval hameye vahed ha mabaheseshoon hast! wowwwwwww!

ناشناس گفت...

منو حتما اگه بیام یو سی ال رو هوا میقاپن! ولی ریاضی محض خیلی جالبه. علی

Mohammad KhoshZaban گفت...

برای علی:
معلومه که جالبه!
زندگی به دو قسم تقسیم میشه، ریاضی، و غیر آن!